واكنشها به بيانيه هفدهم موسوي
خواندم كه گروهي از دوستان بيانيه 17 موسوي را "عقب نشيني" خواندهاند. من فكر نميكنم اين تعبير درست باشد. زماني كه بيانيه را ميخواندم چنين برداشتي نداشتم. بعد كه تعبير و استدلالهاي دوستان را ديدم سعي كردم ديدگاهشان را بفهمم شايد حق آنجا باشد. با اين همه باز بر نظر اوليهام هستم.
مشكل اصلي دوستان با بند اول پيشنهاد او است (اغلب بدون آن كه اين بند و بندهاي بعدي بر زمينه كليت متن خوانده شود):
اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه به نوعی که از دولت حمایتهای غیرمعمول در مقابل کاستیها و ضعفهایش نشود و دولت مستقیماً پاسخگوی مشکلاتی باشد که برای کشور ایجاد کرده است. به یقین اگر دولت کارآمد و محق باشد خواهد توانست جواب مردم و مجلس را بدهد و اگر بیکفایت و ناکارآمد بود مجلس و قوه قضائیه در چهارچوب قانون اساسی با او برخورد خواهند کرد.
خواست "اعلام مسئوليت پذيري مستقيم دولت" را دوستان به منزله پذيرش "مشروعيت" دولت گرفتهاند. سواي مسئله عيني مشروعيت دولت، اشاره به وجود يك دولت و مسئول خواستن آن به عنوان نهادي كه با هر منبعي از مشروعيت داراي اختيارات فراوان است، صرفاً معني پذيرش دوفاكتوي چنين نهادي است؛ نمونهها خصوصاً در حقوق بين الملل بسيار است. به علاوه اين نخستين بار نيست كه موسوي بهگونهاي از دولت حرف ميزند كه "وجود" آن را به رسميت ميشناسد. نمونه اخير و آشكار و كاملاً قابل مقايسه آن، زماني بود كه موسوي درباره طرح هدفمند كردن يارانهها و لزوم دخالت مجلس صحبت كرد.
در اردوگاه ديگر اما واكنشهاي مهمي نشان داده شده است كه شايد سرنوشتساز بشوند. نخستين واكنش نامه محسن رضايي به رهبر جمهوري اسلامي بود. رضايي بر مبناي همين بند يك از بندهاي پيشنهادي موسوي ميگويد كه او از "انكار" دولت آقاي احمدينژاد دست برداشته است.
به نظر من مهمترين واكنش به نامه رضايي، سرمقاله امروز كيهان است كه حسين شريعتمداري نوشته. كيهانِ امروز تيتر نخست خودرا هم به واكنش مجلس به بيانيه موسوي اختصاص داده، اما سرمقاله به نظرم از اين گزارش جديتر است.
بند ششم اين سرمقاله دقيقاً به همين موضوع مورد بحث در بالا مربوط است:
آقاي محسن رضايي براي اين كه بيانيه موسوي را مثبت جلوه دهد! مينويسد «آقاي ميرحسين موسوي از انكار دولت احمدينژاد عقب نشيني كرده است» كه اگر خوشبينانه به اين بخش از نامه رضايي نگاه كنيم، بايد از ساده انديشي و كم دانشي ايشان ابراز تأسف كرده و به وي اين مسئله بسيار بديهي را يادآور شد كه اولاً موسوي در جايگاهي نيست كه دولت برخاسته از رأي مردم را بپذيرد يا نپذيرد، وانگهي مگر موضوع فتنه و اهداف فتنهگران، دولت احمدي نژاد بوده است كه اكنون از انكار آن عقب نشيني كرده باشند؟ آيا جناب رضايي اين نكته بديهي را نميداند كه «انتخابات» و «تقلب در انتخابات» و «دولت احمدي نژاد» و... فقط بهانه فتنه گران بوده است و سران فتنه آشكارا عليه اسلام، امام و نظام به صحنه آمده بودند. مخالفت با احمدي نژاد و فلان معضل اقتصادي و فلان انتقاد به سياست خارجي و... چه ربطي به حمايت از اسرائيل و آمريكا و بهائيان و منافقين و اهانت به امام حسين(ع) و حضرت امام(ره) و... دارد؟ يعني بعد از اينهمه شواهد و قرائن و اسناد و مواضع خصمانه سران فتنه عليه اسلام و امام و رهبري و انقلاب هنوز آقاي رضايي- با آنهمه ادعاي سياستمداري!- نمي داند كه هدف اصلي فتنه، اسلام و انقلاب و امام(ره) و رهبري بوده و هست؟!
به نظرم، خطي كه در نقل قول بالا پر رنگ كردم قسمت اصلي جواب به شخص رضايي است، و از آن به بعد، شايد نوعي جواب به همه كساني در اردوگاه راست باشد كه ممكن است بخواهند با استدلالي مشابه ولي نه از راهي كه رضايي اقدام كرده، عمل كنند - راهي كه در ابتداي سرمقاله مورد تخطئه شريعتمداري قرار گرفته.
سرمقاله اخير اگرچه لحن معمول شريعتمداري را دارد، اما به نظرم به دليل موقعيتي كه در آن هستيم، آن را بايد بسيار جدي گرفت. شايد يكي از مهمترين نوشتههاي آقاي شريعتمداري در ماههاي اخير باشد.
واكنش ديگري كه به همين اندازه مهم است، مصاحبه فارس با علي اكبر ولايتي است. ولايتي در اين مصاحبه ضمن تاكيد بر استواري جمهوري اسلامي و نشان دادنِ شواهد اين استواري از مسايلي كه در روابط خارجي ميگذرد، در واكنش به خواست "وحدت" محسن رضايي گفته است:
در جناح راست جمهوري اسلامي، سواي محسن رضايي و ديدگاههايي كه مشخصاً او را نفي كردهاند - دو نمونه بالا مثلاً - ديدگاههاي ديگري هم احتمالاً موجود است، منتها به وضوح و قوت نمونههاي ياد شده بيان نميشود. مانند حرفهاي اخير محمدرضا باهنر.
بايد ديد از اين بزنگاه تاريخي چه بيرون ميآيد...
واكنش ديگري كه به همين اندازه مهم است، مصاحبه فارس با علي اكبر ولايتي است. ولايتي در اين مصاحبه ضمن تاكيد بر استواري جمهوري اسلامي و نشان دادنِ شواهد اين استواري از مسايلي كه در روابط خارجي ميگذرد، در واكنش به خواست "وحدت" محسن رضايي گفته است:
توقع بر قراري وحدت با كساني كه در روز عاشورا هتك حرمت كردند يك توقع بيجا است زيرا فقط وحدت در چارچوب نظام معنا دارد. [...] كساني كه پاي بند به نظام هستند، اصل ولايت فقيه را نماد نظام ميدانند و اساسا ستون خيمه نظام اصل ولايت فقيه است.اين استدلال با قطعهاي كه از شريعتمداري نقل شد همخوان است و نشان از وجود ديدگاه واحدي دارد.
در جناح راست جمهوري اسلامي، سواي محسن رضايي و ديدگاههايي كه مشخصاً او را نفي كردهاند - دو نمونه بالا مثلاً - ديدگاههاي ديگري هم احتمالاً موجود است، منتها به وضوح و قوت نمونههاي ياد شده بيان نميشود. مانند حرفهاي اخير محمدرضا باهنر.
بايد ديد از اين بزنگاه تاريخي چه بيرون ميآيد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر