۷ اسفند ۱۳۸۵
۶ اسفند ۱۳۸۵
محمود احمدينژاد گفته است كه ترمز قطار هستهاي كنده شده؛ البته تقصير كسي نيست، خودشان آن را كندهاند
دشمنان در حال مغرور شدن در مقابل انقلاب اسلامي هستند و اين هيمنه آنها را خواهد شكست به همين جهت ميدانند كه اگر در اين عرصه شكست بخورند قطعاً بايد دست و پاي خودشان را از كل دنيا جمع كنند.و البته كسي هم نبايد نگران اين "كم آوردن" آنها (ادبيات لذت بخشي دارند ايشان) و دست به اسلحه شدنشان باشد چون اگر دست از پا خطا كنند به ضرر خودشان است. در اين مورد هم قبلاً آقاي جنتي فرموده بودند كه
دشمنان قوانيني را كه خودشان نوشتهاند و ما نيز به عضويت آن در آمدهايم را زيرپا گذاشتهاند، آنوقت برخيها به ملت ايران ايراد ميگيرند كه چرا در مقابل آنها ايستادهايد.البته اين عجيب نيست طول تاريخ پر است از انسانهاي دنيا طلب و خودخواه كه دشمنان، 28 سال دلشان را به آنها خوش كردهاند كه تاكنون راه به جايي نبرده و نخواهند برد.
ايران فناوري توليد سوخت را در اختيار دارد و اين قطاري است كه در حال حركت است و ترمز و دنده عقب ندارد. چون ما در سال گذشته ترمز و دنده عقب آن را كنده و دور انداختهايم.
آنان ادعاي گفتگو و منطق ميكنند اما وقتي كم ميآورند به زور اسلحه متوسل ميشوند اما امروز اسلحههاي آنها هم از كار افتاده و كاربرد ندارد
آمريكا امروز در تيررس ماست. اگر ما را محاصره كردند، به نفع ما شد چرا كه در شرق و غرب و شمال در تيررس ما قرار گرفتند و به هيچ عنوان ديگر جرات حمله به ايران را ندارندخلاصه اينكه بهتر است در جلسه بعدي شوراي امنيت كه ميخواهند بگذارند فكري به حال وخيم خودشان بكنند؛ از آقايان گفتن بود، حالا اگر آمريكاييها گوش شنيدن ندارند به كسي مربوط نيست
***
پينوشت: رايس به سخنان آقاي احمدينژاد اشاره كرده و گفته كه آماده است تا با وزير خارجه ايران گفتوگو كند.
کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا بار دیگر از ایران خواست تا برای حل مناقشه هسته ای بر سر میز مذاکرات بازگردد.خانم رایس در گفتگو با فاکس نیوز در واکنش به اظهارات محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران مبنی بر عدم عقب نشینی ایران در مساله هسته ای و اینکه که "ما ترمز قطار هسته ای را دور انداخته ایم" گفت که ایران هنوز می تواند فعالیت های غنی سازی اورانيوم خود را به حالت تعلیق در آورد.کاندولیزا رایس گفت که ایران نیازی به "دنده عقب" ندارد و آنها (ایرانی ها) تنها به دکمه "توقف" نیاز دارند.وزیر امور خارجه آمریکا اضافه کرد که اگر ایران چنین اقدامی انجام دهد، آمریکا آماده است تا مسایل سیاسی، تجاری را با ایران مورد بحث و بررسی قرار دهد. خانم رایس همچنین بر آمادگی خود برای دیدار با منوچهر متکی، همتای ایرانی خود در صورت بروز چنین شرایطی تاکید کرداين كه آمريكاييها بهخاطر وضعيت عراق و افغانستان شديداً به دردسر افتادهاند واقعيتي انكار ناپذير است. اما در آنجاي دنيا هم آدمهايي هستند مثل ديك چيني كه نفوذشان هم كم نيست و "واقعيت انكارناپذير" را هم انكار ميكنند. آدمي مثل چيني را كه هنوز ميتواند از پيروزيهاي درخشان در عراق حرف بزند چهكار ميشود كرد؟ از كسي مانند او چه توقعي ميتوان داشت؟ اصلاً اينطور نيست كه فكر كنيم آقاي چيني ديوانه است؛ به مقياسهاي ما البته هست، اما در محاسبات خودش نيست. كسي كه از تل كشتههاي عراق در قراردادهايي كه با ارتش آمريكا دارد و با وضعيت منحصر به فرد نفت عراق دلارهاي هنگفت برده اصلاً هم ديوانه نيست كه جنگ طلب ميماند؛ سود جنگ، با هر دليلي كه انجام شده باشد، به جيب جنگطلباني مانند او ميرود كه برايشان هيچ اهميتي ندارد 3 هزار سرباز آمريكايي كشته شوند يا 30 هزار
كساني كه به سران جمهوري اسلامي در مورد احتمال جنگ هشدار ميدهند، منظورشان اين نيست كه آمريكاييها در وضعيت خوبي براي جنگيدن هستند، يا جمهوري اسلامي در وضعيت فوقالعاده بدي است؛ من هم معتقدم كه جمهوري اسلامي نشان داده كه وضعيت فعلي داخلي را ميتواند بحران به حساب نياورد. حرف بر سر اين نيست. مسئله اين است كه جنگطلبان در حال حاضر ميتوانند بر خلاف خواسته جمهوري اسلامي، به نحو موفقي تبليغ كنند كه ايران هستهاي "خطر" است. اين كه آنها ميتوانند چنين تبليغي را موفق پيش ببرند، با نوع تبليغاتي كه از اين سو ميشود و سياستي كه پيش گرفته شده است ربط تنگاتنگ دارد
فقط اميدوارم كه جنگ نشود؛ اميدوارم وضع از اين كه هست بهتر شود؛ اميدوارم آقاي احمدينژاد و جنتي بتوانند روزي بيايند و بگويند كه ديديد حق با ما بود؛ در اين يك مورد واقعاً اميدوارم حق با آنها باشد
۳ اسفند ۱۳۸۵
ً نيمه شب است.
تلفنم زنگ ميزند. ميگويد "همسر باطبي را دزديدهاند" و هيچكدامشان هم دزدي را گردن نميگيرند... "همه مرزهاي اخلاقي را شكستهاند"، با خودم فكر ميكنم: مرز؟ اخلاق؟
نيمه شب است. خانه پدر هستيم. من گويا پشت تلفن فرياد زدهام. پدر خواب است. بيدارش كردهام؟ آدمهاي خانه را آشفتهام... كسي را دزديدهاند؛ كسي كه همسرش را تا پاي مرگ بردهاند. نيمه شب است. فرياد زده ام.
نيمه شب است. جز تاريكي چيزي نيست. سياهي غالب است، حتي اگر در خانهتان فرياد زده باشيد.
نيمه شب است.
***
پينوشت: سميه بينات آزاد شد.
۲۵ بهمن ۱۳۸۵
اول. احتمالاً در خبرها خواندهايد كه وزارت ارشاد اطلاعيهاي به خبرگزاريها فرستاده و سايت بازتاب را غير قانوني اعلام كرده. سواي همه جزئيات در مورد نحوه انجام اين كار كه فقط از دولت فعلي برميآيد، بايد گفت كه اين عمل از اصل محكوم است.
۱۹ بهمن ۱۳۸۵
مينو: بابا! شعرِ گنجيشكك اشي مشي هم توش كشتن داره!
بابا: اِ! چهطو بابا جون؟
مينو: آخه بابابزرگ كه شعرشو ميخونه ميگه ميكشنش
بابا: عجب! پس بابابزرگ مثِ ما نميخونه!؟
مينو: نه ... ميگه اونا ميكشنش
بابا: اي دادِ بيداد! پس اين هم خشن شد بابايي!
مينو: آره... ميگه ميكشنش...
بابا: خيلي خب بابا جون... حالا ما اونجوري كه بابا بزرگ ميخونه نمي خونيمش خب، باشه؟!
مينو: باشه!
بابا: ما فقط ميگيم ميگيرنش و ميپزنش و ميخورنش!!
مينو: آره ما ميگيم ميگيرنش و ميپزنش و ميخورنش... نميگيم ميكشنش... آخه... آخه كشتن كار بديه!
۱۸ بهمن ۱۳۸۵
خبر ويژه، چهارشنبه، 18 بهمن، پايين برويد تا اين را بخوانيد؛
شاهكارش پاراگراف آخر است
در فضاي مجازي دنبال هويت واقعي برويد!(خبر ويژه)
فصلنامه رسانه در مقاله «ديجيتالي شدن به سبك ايراني و ايراني شدن به سبك ديجيتال» ديدگاههاي يك مردم شناس ايراني را منتشر كرده كه معتقد است:
«زن ايراني همگام با توسعه و عمومي شدن امكانات ديجيتالي جامعه، كم كم زيست جهاني خود را نه در مكان بلكه در فضاي مجازي جستجو مي كند، زيرا در فضاي مجازي از آزادي، استقلال و امنيت بيشتري برخوردار است.»
اين فصلنامه مطالعاتي و تحقيقاتي در حالي در شماره 67 خود چنين ديدگاههايي را نشر داده كه پژوهشگران دانشگاهي در جستجوي راههاي پيشگيري از تبديل شدن اينترنت به بزرگترين منبع فساد و آسيب رساني هويتي، جنسي و... براي دختران و زنان هستند.
بسياري از محققان اينترنتي معتقدند آنچه گروههاي فحشاي اينترنتي و هرزه نگاران جنسي مي كوشند از زنان و دختران كاربر بگيرند همين سه عنصري است كه پژوهشگر فصلنامه رسانه فكر مي كند، اينترنت به آن ها داده است.
ترديدي نيست كه از فضاي مجازي اينترنت مي توان در بسياري از عرصه هاي علمي، خبري، فرهنگي و... استفاده مطلوب كرد كه اين بهره گيري سودمند با وادادگي كمترين همخواني و تناسبي ندارد.
گفتني است براساس يك عرف پذيرفته شده در عرصه هاي آكادميك به هيچ اظهار نظري مادام كه ضريب قابل قبولي از علمي بودن و تحقيقي بودن نداشته باشد اجازه انتشار در يك رسانه متعلق به مراجع رسمي را نمي دهند
آن روزها بهكنار، اين "مرگ بر شاه" را نميفهمم. دهه فجر است؟ خب؟
يا من ديوانه شدهام، يا... فكر كنم باز هم يا من ديوانه شدهام
۱۵ بهمن ۱۳۸۵
دوم- نشريه ديسنت در آخرين شماره خود اقتراحي را درباره ايران پيش كشيده است. در يادداشت سردبيرياي كه در اين مورد نوشته شده ابتدا چيزهايي گفتهاند كه نظر خودشان را درباره جمهوري اسلامي ميرساند و طبيعتاً از منظرهاي مختلف قابل مناقشه است و در آخر هم چند پرسش مطرح كردهاند؛
... To what extent should the character of the Iranian regime govern Western responses to its ambitions? Should Iran be considered just one state among others, seeking its legitimate self-interests? What "threat" does the current Iranian regime pose in today's world?
اسحاق نقاش (اميدوارم اسمش را زياد پرت نخوانم) درباره شيعه تحقيق ميكند. كتاب اولش درباره شيعيان عراق كه اول در سال 1994 چاپ شده در اين حوزه كتاب شاخصي به حساب ميآيد؛ سال 2003 كتاب تجديد چاپ شد. اخيراً هم كتاب ديگري درباره شيعيان در جهان عرب نوشته است كه بخشي از آن هم روي وب قابل دسترس است.
ديسنت نشريهاي است كه عليالعموم در چهارچوب چپ شناخته ميشود؛ "عليالعموم" چون جنگ افغانستان و بعد جنگ عراق خيلي مرزبنديها را در داخل خود چپ جهاني تغيير داده است. انتقاد مايكل والزر، شايد شناخته شدهترين آدم ديسنت، از چپ ضد جنگ، بعد از جنگ افغانستان نمونهاي از اين اختلافهاست كه هر چه گذشته بيشتر بالا گرفته است. در هر حال نويسندگان ديسنت حتي زماني هم كه با جنگ (عراق) مخالفت كردهاند مواضع از نظر محتوا نرمتري نسبت به بخش بزرگتر چپ منتقد جنگ داشتهاند؛ والزر البته با جنگ عراق مخالف بود و هنوز هم ظاهراً مخالف هست، با اين همه اين نكته در مورد او هم بهنظر من صدق ميكند.
حاصل اين همه رودهدرازي اينكه از كليت نوشتههاي اين شماره بوي خوشي به مشام نميرسد؛ صدايي كه در مقابل جنگ عراق مخالف جنگ بود اما در صف سرسختترين مخالفان نبود، الان حتي قابل انعطافتر به نظر ميرسد. و اين در وضعيتي است كه مصيبتهاي جنگ عراق ديگر بر هيچ كسي پوشيده نيست و جهنمي كه با حمله آمريكا در آنجا بهپا شده با كمتر مصيبتي در نوع خودش قابل مقايسه است. اما چرا؟ توجيهش اين است كه دارد اجماعي بهوجود ميآيد بر سر اينكه ايران يك "تهديد" هستهاي است. زماني كه چنين تصوري از حد تبليغات حكومت بوش فراتر رود و به يك باور فراگير تبديل شود، جنگطلبان عملاً زحمت زيادي نخواهند داشت و ميتوانند به شيوههاي مختلف تهديد عليه ايران را افزايش بدهند