۱ فروردین ۱۳۸۶


هزار و سي‌صد و هشتاد و شش!؟
خب آدمي به اميد زنده‌س

نوروز همه‌تان مبارك باشد

۲۷ اسفند ۱۳۸۵


باز هم چند لينك

طوفان در استان كرمان 6 نفر را كشت + 66 كشته و مجروح در تصادف‌هاي جاده‌اي

امروز خانواده شادي صدر و محبوبه عباسقلي‌زاده را سرگردان كردند و آزادشان هم نكردند + و +

بيانيه انجمن اسلامي معلمان درباره بازداشت و ضرب و شتم همكارانشان: "...هر انقلاب, هر چند اصيل,مردمي و فراگير باشد، اگر در عرصه اجتماعي نتواند نظام عدالت اجتماعي را استقرار بخشد، نمي توان آن را انقلابي موفق و پيروز ناميد."

تجمع بستگان فرهنگيان بازداشت شده در مقابل دادگاه انقلاب

"آمريكا: ويزاي احمدي‌نژاد سريع صادر مي‌شود". مثل اين كه اين‌ها هم بدشان نمي‌آيد


۲۵ اسفند ۱۳۸۵

چند لينك

بردگاني در ميان ما: امسال چهارصدمين سالگرد لغو برده‌داري از انگلستان است [تصحيح مي‌كنم: 200امين سالگرد لغو تجارت برده]. به همين مناسبت نشريه‌هاي مختلف به اين مسئله مي‌پردازند. لوس آنجلس تايمز اما گزارشي دارد درباره بردگي در قرن جديد. در اين گزارش مي‌گويد كه چگونه بردگي از نژاد محور بودن عمدتاً به جنسيت محور بودن تغيير يافته (بيشتر بردگان دختر هستند). و مي‌گويد كه اقسام مهم بردگي در آستانه قرن بيست و يكم كار اجباري و بردگي جنسي هستند. در حال حاضر بنابراين گزارش 27 ميليون انسان در جهان در شرايط برده‌وار زندگي مي‌كنند؛ حتي در اروپا و ايالات متحده هم چنين افرادي هستند. و ديگر اين كه هنوز حتي همان شكل باستاني خريد و فروش انسان‌ها را هم مي‌توان يافت. خودتان بخوانيد.

پلمب پلمب!

و قرار وثيقه 200 ميليون توماني براي شادي صدر و محبوبه عباسقلي‌زاده؛ منصفانه است نه!؟

تحريم‌هايي كه احتمالاً بعد از صدور قطعنامه جديد در مورد ايران اجرا مي‌شود را در گزارش راديو زمانه بخوانيد

پليس بين‌الملل به فلاحيان و رضايي اخطاريه مي‌دهد

رییس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران هم گفته كه از سال 86 ، "بی احترامی به شئونات اخلاقی" و حمل سگ موجب معرفی راننده به دادگاه می شود. بي‌چاره سگ

مطلب ادوار نيوز در مورد معلمان دستگير شده و گزارش پنج‌شنبه روزآنلاين را هم در همين مورد ببينيد؛ عليه فراموشي باشيم

و براي دوستاني كه خيلي دلخور تصوير باستاني پدران‌شان در آن‌سوي دنيا هستند؛ اين خبر را بخوانيد خوب است

و آخر هم اين كه آقاي احمدي‌نژاد گفته‌ كه توافق 5+1 مانع سفر ايشان به نيويور ك نمي‌شود - فكر كنم اگر مشكل ويزا نداشته باشند هيچ چيز مانع ايشان نمي‌شود

***

◄ و نمي‌دانم در مورد اين خبر چه بگويم: در جریان دیدار دانشجویان از مناطق جنگی ایران، 14 نفر کشته و زخمی شدند


۲۴ اسفند ۱۳۸۵

چند لينك و خبر

دفتر كنشگران داوطلب را پلمب كرده‌اند و سهراب رزاقي را هم با خود برده‌اند
رزاقي را پس از بازرسي منزل آزاد كرده‌لند

نامه‌اي براي آزادي محبوبه عباسقليزاده و شادي صدر. اين يكي نامه را هم احتمالاً ديده‌ايد

پنتاگون از خالد شيخ محمد درباره نقشش در 9/11 اعتراف گرفته؛ اين خيلي وحشتناك است كه عكس طرف را با اين قيافه‌اي كه شكنجه شدن و كتك خورده بودنش داد مي‌زند منتشر كرده‌اند. پيش از اين هم با اعضاء القاعده اين كار را كرده بودند.
[دوستي كامنت گذاشته كه اين عكس مربوط به زمان بازداشت اوست نه الان؛ من هم ننوشته بودم كه الان اين كار را كرده‌اند يا اين عكس به الان مربوط است. اگر مباحث چند سال اخير درمورد شكنجه در آمريكا را در نظر داشته باشيد و اين آدم‌هايي مثل درشويتز چگونه دارند به نفع مشروعيت شكنجه دادن "تروريست‌ها" در مواقع لزوم استدلال مي‌كنند، زمينه انتشار اين چيزها را بهتر مي‌فهميم.]

احمدي نژاد به توافق جديد 5+1 كه مي‌تواند به قطعنامه‌اي ديگر منجر شود واكنش نشان داده است: با صدور هر كدام از اين قطعنامه‌ها خود را بيشتر گرفتار مي‌كنيد
رويترز در گزارش اين خبر گفته كه احمدي‌نژاد قطعنامه احتمالي را كاغذ پاره خوانده؛ اين حرف را درباره قطعنامه قبلي زده بود. در متن خبرهاي مربوط به سخن‌راني جديدش اين نيست؛ هنوز چنين چيزي نگفته‌اند ايشان - خبر فارس را هم ببينيد. البته اين در كل اهميتي ندارد

در ضمن روس‌ها هم از بوشهر رفتند.

و البته بعد از الهام، حالا وزير نفت هم مي‌گويد كه نگران تحريم نيست

و از همه جالب‌تر اين كه بعد از دستگيري ديروز معلمان، اداره آموزش و پرورش تهران گفته كه مدارس تهران از شنبه 26 اسفند تعطيلات نوروزي‌شان آغاز مي‌شود. شاهكارند اين‌ها


ديروز براي معلمان متحصن در برابر مجلس روز سختي بود
بيانيه‌ كانون صنفي معلمان كه ديروز صادر شد به اين وقايع اشاره دارد؛

به نام خداوند جان و خرد

اطلاعیه‌ی شماره یک

همکاران صبور، فرهنگیان فهیم، معلمان آگاه

سپاس از حضور پر شور زنان و مردان معلم که در سراسر کشور در تجمعات حق طلبانه شرکت کردند . همکاران گرامی همانطور که مطلعید نمایندگان شورای هماهنگی کانون های صنفی سراسر کشور با توجه به وعده های داده شده روز سه شنبه 22/12/85 مطابق برنامه ی پیشنهادی هیئت رئیسه ی مجلس در خانه ی ملت حاضر شدند اما متاسفانه مواجه با حضور چند تن از مسئولان نظامی و امنیتی و فقط یک نفر از طرف مجلس شدند که نتیجه ای از این جلسه حاصل نشد و حتی مسئولان حاضر ضمن تبشیر و تبذیر از فعالیت های صنفی و تهدید معلمان و فعالان صنفی شرکت کننده در تجمعات ؛اجرای طرح پلکانی لایحه را به صورتی مبهم به عنوان تنها پاسخ به درخواست های قانونی فرهنگیان سراسر کشور عنوان کردند و حتی گفتند : معلمان عجله ای برای اجرای لایحه و افزایش حقوق نداشته باشند اما امروز چه شد؟ معلمانی که قصد داشتند برای دریافت پاسخ مطلوب نسبت به خواسته های قانونی و صنفی خود به صورتی آرام در مقابل خانه ی ملت جمع شوند تا خبر اقدامات مسئولان را برای رفع مشکلات و اجرای وعده ها به مدارس ببرند به صورت ناباورانه و غیر منتظره ای با برخوردهای بسیار ناروا و خشن روبرو شدند که منجر به دستگیری تعداد زیادی از معلمان و فعالان صنفی گردید .

ملت بزرگوار ، فرهنگیان صبور ، حقوق دانان آگاه

بسیاری از معلمان شما را به جرم درخواست قانونی بر مبنای عمل به وعده ها و اجرای نظام هماهنگ پرداخت حقوق به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و عده ای را دستگیر و برای مدتی نامعلوم به محل های نامشخص بردند و خانواده های فرهنگیان بسیاری را نگران و مضطرب نمودند . در شرایطی که شورای هماهنگی کانون های صنفی سراسر کشور و دیگر تشکل های فرهنگیان تاکنون همه ی راههای قانونی را رفته و به مقامات ارشد کشور نامه و شکایت فرستاده اند و از وزیر تا وکیل با همه مذاکره نموده اند و چند سالیست که اغلب مسئولان وعده ی حل مشکلات معلمان رامی دهند ومعمولا نیز به فرهنگیان حق می دهند اما چرا به وعده هایشان عمل نمی کنند؟ به کدامین گناه صدها معلم در تهران و سراسر کشوررا دستگیر میکنند که اخبار دقیقی هم از آن ارائه نمی شود. کانون صنفی معلمان تهران قاطعانه از فعالیتهای صنفی و قانونی معلمان اعلام حمایت می کند و به طور جدی خواستار آزادی سریع همه ی معلمان و فعالان صنفی از جمله آقایان بهشتی ، باغانی ، قشقاوی ، بداقی ، نوراله اکبری ، باقری، اکبری پروشی و اعضای هیئت مدیره ی کرمانشاه و تمام معلمانی است که امروز بازداشت شدند در غیر این صورت مسئولیت هرگونه اقدام به تجمع و تحصن و راهپیمایی از سوی معلمان را متوجه عاملان بازداشت و ضرب و شتم معلمان می دانند
باقي را در وبلاگ‌شان بخوانيد
وبلاگ كارگر هم اين اخبار را دنبال مي‌كند

خبر غير مرتبط: اعضاي اصلي شوراي امنيت در مورد تحريم‌هاي گسترده‌تر ايران به توافق رسيدند

۲۱ اسفند ۱۳۸۵


روي اينترنت به دنبال جاسوس مي‌گردند، بلاگرهاي ساده و فعالان حقوق مدني را متهم به براندازي مي‌كنند. آدم‌هاشان كه تا ديروز دست‌كم سوادشان درباره اينترنت و از اين قبيل مورد ترديد نبود، صحه مي‌گذارند كه مثلاً «سايت شهرزاد نيوز» مي‌تواند تهديد امنيتي به‌حساب آيد... هر آسماني را به هر ريسماني مي‌بافند تا به صاحبان همين اندك صداهايي كه مانده است و حداقلي‌ترين حقوق را مي‌خواهند بگويند «خفه شويد، وگرنه دشمنيد». حاصل اين همه براي ما آزار است و آزار است آزار...و براي خودشان چه؟ هيچ؛ مقام بلند پايه نظامي سابق ربوده مي‌شود و كاري از دست‌شان نمي آيد و حتي ساندي تايمز گزارش مي‌دهد كه اين معاون سابق وزارت دفاع از 2003 براي غرب جاسوسي مي‌كرده. خب وقتي در وبلاگ و سايت خبري دنبال تهديد امنيتي مي‌گردند، طبعاً در وزارت دفاع پيدايش نمي‌كنند....(خبرهاي فارس را هم ببينيد؛ انصافاً بايد مراقب كجا مي‌بودند؟)

معلمان روزهاي متوالي است كه به اعتراض صداشان در برابر مجلسي كه بايد خانه خودشان باشد بلند است؛ سال‌هاست كه صداشان بلند است و از اصلاح‌طلب و محافظه‌كار هم چيزي جز تهديد و توهين نشنيده‌اند. معلماني كه بايد آموزگار اخلاق به دانش‌آموزان اين مملكت باشند، تحقير مي‌شوند چرا كه به تبعيض اعتراض مي‌كنند. آن‌ها مجبورند با حقيرانه‌ترين شرايط مالي سر كنند (با اين توجيه كه تعدادشان زياد است!) و طبعاً پي‌آمدهاي شرايط مادي آن‌ها وضع آموزش را هم در اين مملكت روز به روز خراب‌تر مي‌كند. و اين براي چه كسي اهميت دارد؟ براي چه كسي اهميت دارد كه بچه مدرسه‌اي‌ها چگونه تربيت شوند؟

آن وقت آقايان براي تكميل نيروگاه بوشهر كه يكي از عقب افتاده‌ترين و پرخطرترين تكنولوژي‌ها را دارد سال‌هاي سال است كه هر پولي را روس‌ها طلب كرده‌اند حاضر شده‌اند بپردازند. نيروگاهي كه حتي در صورت راه‌اندازي، برقي در حد يكي از همين سدهاي معمولِ موجود توليد مي‌كند و حتي اگر ايران بتواند غني‌سازي كند، تا سه سال بيشتر نمي‌تواند از معدن ساغند برايش سوخت تهيه كند

در چنين شرايطي همين نيروهاي اندك باقيمانده كه خواهان ابتدايي‌ترين حقوق انساني‌شان هستند از يك‌طرف «اوباش» خوانده مي‌شوند، و از ‌طرف ديگر دوستان اصلاح‌طلب به آن‌ها مي‌گويند كه كاري نكنيد تا با شما برخورد كنند. با عرض معذرت فراوان، اين‌گونه استدلال كردن اين دوستان مرا به ياد استدلال محافظه‌كاراني مي‌اندازد كه وقتي در مقابل مسئله خشونت جنسي عليه زنان قرار مي‌گيرند، مي‌گويند مشكل از خود زنان است كه خشونت كننده را تحريك مي‌كنند

اين دوستان دچار يك اشتباه يا به‌تعبيري توهم بزرگ هستند. مسئله اين است كه هيچ تئوري متكي بر شواهدي در تحليل خشونتي كه از بالا اعمال مي‌شود ندارند و تا زماني كه تحليلي از اين خشونت نداشته باشند نمي‌توانند به كسي توصيه كنند كه چه بكند يا چه نكند كه خشونت بر‌انگيز نباشد؛ آن‌ها در نهايت در همين حد ترس هميشگي باقي خواهند ماند و تنها كنش اعتراضي‌شان همان دعوت به راي دادن در آستانه انتخاباتي كه در آن به بازي گرفته شده باشند باقي مي‌ماند؛ و اين يعني هيچ

دوستان بايد ابتدا روشن كنند كه معيار تند روي و كند روي چيست؟ آيا اين تند روي است كه جنبشي مدني بخواهد در چهارچوب همين حقوق حداقلي كه قانون اساسي حكومت حاضر هم بر آن‌ها صحه گذاشته كنش اعتراضي داشته باشد؟ آيا استفاده از حق آزادي تجمع كه در قانون اساسي آمده تند روي است؟ آيا بايد به هر قيد خارج از قانوني تن داد؟

دوستان بايد متوجه باشند كه سياست ايدئولوژيك تعيين هويت انسان‌ها (خودي و غير خودي؛ سكولار و ديني و...) هيچ مرزي (قانوني يا غير قانوني) را جز مرزهايي كه همين سياست مي‌نهد برنمي‌تابد. اين را هم بايد بدانند كه حتي اگر روزي دل‌شان خواست كه همه همت‌شان را براي «خودي» شدن جمع كنند، معلوم نيست موفق باشند و پذيرفته شوند. سياستي كه بر اين اساس عمل مي‌كند، مهم‌ترين، و به‌تعبير دقيق‌تر، تنها كاركردش حفظ «خود» است. و اين حفظ خود با چنان درجه‌اي از احتياط وسواس‌گون دنبال مي‌شود كه به هيچ كس جز «خود» هم براي تعيين مصداق خطر نمي‌تواند اتكا يا اطمينان كند؛ تكليف چنين ذهنيتي روشن است. با چنين غايتي، معيار تعيين «خودي» نيز تنها در دست «خود» باقي مي‌ماند. سياست با اين غايت و به اين معنا «خود‌بسنده» است؛ نكته تاسف‌آور فقط اين است كه اين خود‌بسندگي از يك‌طرف مرزهاي خودش را تا بي‌نهايتِ تصور خودش مي‌گسترد و از طرف ديگر، در همان ساحت تصور خودش جايي براي هيچ ديگري‌اي كه خودش را در او منحل نكند نمي‌بيند

دوستان بايد به ياد داشته باشند كه در اين ساحت از سياست، كوتاه آمدن از هر حقي، مي‌تواند به‌مثابه واگذاشتن آن باشد. حد كوتاه آمدن، به‌مثابه يك تاكتيك، از يك‌طرف صيانت ذات است و از طرف ديگر جستن راهي براي رسيدن به آرمان‌ها. برابري‌طلبي و آزادي‌خواهي آرمان‌هايي عميقاً اخلاقي‌اند. نمي‌توان به همين راحتي به افراد يا جنبش‌هايي كه آن‌ها را دنبال مي‌كنند توصيه‌اي كرد كه به‌مثابه كنار گذاشتن پي‌گيري آرمان است؛ اين سهم گرفتن از قدرت نيست كه بشود به حداقلي از آن راضي بود و اول اجازه يافتن به شركت در انتخابات و بعد هم گرفتن 4 كرسي از 15 كرسي را يك پيروزي بزرگ دانست – پيروزي كه با رسيدن به آن همه سر و صداي بسيار‌شان در‌مورد تقلب خوابيد

كساني كه برابري و آزادي مي‌خواهند، «علي‌الاصول» با خشونت مخالف‌اند چرا كه هم با آرمان‌‌ها‌شان، در حالت تحقق غايي‌ آن‌ها، منافات دارد و هم اين ‌كه ابزار و انحصار خشونت در دست ديگري است. اما نمي‌توان به‌محض اين‌كه به‌راهي رفتند كه خشونت عليه‌شان برانگيخته شد آن‌ها را ملامت كرد؛ خواسته يا ناخواسته در اين ملامت نوعي تبرئه خشونت كنندگان مضمر است. اين كه انجام حداقلي‌ترين اعتراض‌ها خشونت برانگيز شده است، گناه معترضان نيست

***
از كامنت‌هاي پست قبل

الیزه said...

آقای محترم! گویا چیز دیگه ای برای نقد به ذهنتون نرسیده و مجبور شدید این نکته ی لوس و بی اساس [مسئله اجازه گرفتن] رو رو کنید. ایشون داره در مورد دخترها صحبت می کنه نه خودش. شما هم دختر نبودید که بدونید توی خانواده شما چه به اجازه گرفتن معتقد باشید و چه نباشید، خانواده خیلی جاها خیلی چیزا رو به شما اجازه نمی ده!
این به مفهوم این نیست که من با نوشته ی اون آقا موافقم، اما شما هم بهتر بود قبل از این کشف مهم کمی فکر می کردید. حالا مگه حتما هر نوشته ای رو باید نقد کرد؟!

8:21 AM

خب اين قسمت از نوشته من كاملاً سوء تفاهم برانگيز بوده و تقصير هم متوجه خودم است. در هر حال منظور من اين نبود؛ مي‌خواستم به اين ذهنيت اشاره كنم كه حتي دوستي مانند الپر هم توجه نمي‌كند كه همه اين تلاش‌ها قاعدتاً به‌نوعي معطوف به خواست استقلال است؛ مشكل با همان اجازه هم هست... در هر حال حرفي كه درست گفته نمي‌شود طبعاً مستحق ملامت هم هست -- بگذريم از اين كه مي‌تواند بهتر گفته شود و باز هم مناقشه برانگيز باشد

۱۹ اسفند ۱۳۸۵


تجمع نکنید، تحصن نکنید، در خیابان با دوستانتان قرار نگذارید، شعار ندهید، پلاکارد دست نگیرید، با رسانه خارجی مصاحبه نکنید، روزنامه ها هم که بیانیه‌ها و خبرهایتان را سانسور می‌کنند از آن طرف حکومت هم که نمی‌گذارد روزنامه منتشر کنید، وب سایتهایتان را فیلتر می‌کند، قرارهای خانگی‌تان را ممنوع می‌کند، ممنوع السفر و محروم از تحصیلتان می‌کند، از کار بیکار می‌شوید، پروانه وکالتتان ابطال می‌شود، مدام به این ور و آن ور احضار شده و تهدید می‌شوید، اخبار فمینیستهای زندانی یا تحت فشار سانسور می‌شود، روز به روز فشارهای در خفا بیشتر و بیشتر می‌شود و ... با این اوصاف شما بفرمائید این زنان برای اعتراض به احضار دوستانشان به دادگاه چکار می‌توانند بکنند؟
مطلب نيما را درباره نقدهايي كه اين‌روزها به زنان بازداشت شده مي‌شود بخوانيد. من هم چند كلمه‌اي دارم كه شايد بنويسم

همچنين اين مطلب عبدي كلانتري را در وب‌سابت راديو زمانه بخوانيد؛ با اين بحث بي‌ارتياط نيست هر چند مسئله كلي‌تر و مهم‌تري را پيش مي‌كشد - لينك از لابراتوار كلنگ

***
...اما پيش از اين كه حرف خودم را در مورد انتقادهاي اخير به زنان دستگير شده بنويسم، نمي‌توانم به يك كشف جالب كه از خلال خواندن انتقادها به آن دست پيدا كردم اشاره نكنم؛ آن هم اين كه ظاهراً صاحب وبلاگ الپر هنوز هم براي فعاليت‌هايش مانند رفتن به جبهه مشاركت و غيره "اجازه" مي‌گيرد! از كجا فهميدم؟ از اين‌جا، خودتان بخوانيد؛
و فراتر از اینها، آیا ادامه دادن همان امضا جمع کردن تدریجی به همراه گسترش آگاهی ها بهتر از حساس و سیاسی کردن فعالیت های جنبش زنان نیست؟ و خیلی واضح: آیا الان هم خانواده ها اجازه می دهند دخترانشان مثل قبل در خیابان و مترو برای کمپین امضا جمع کنند؟

۱۶ اسفند ۱۳۸۵


نامه‌اي از يك رفيق در سفر
سلام رفيق
چه خبر؟ اوضاع چطوره؟ خبری ازت نیست. البته اوضاع رو که خودم کمابیش در جریانم. برای این زنان بازداشت شده هیچ کاری نمی شه کرد؟ تجمعی اعتراضی چه میدونم بیانیه‌ای. من که دیگه عقلم به جایی قد نمی‌ده. گه گیجه سیاسی گرفتم! بعضی وقتها خبرها رو که می خونم فقط می خوام (گلاب به روتون!) بالا بیارم.
بابا بنده و شما علافیم که هی از جنگ می ترسیم. این خبرو خوندی؟
http://www.baztab.ir/news/62317.php
اگه هنوز فیلتر این سایت [...] بازتاب رو برنداشتن، خبر اینه که این شرکت هالیبرتون در ایران به تازگی یه قرار داد نفتی امضا کرده و مشغول حفاریه. مهمترین سهامدارشم این دیک چنی حروم زاده است که هر روز زرزر می‌کنه که آی حمله می‌کنیم و فلان و بهمان. این [...]ی هم که از قبل رانت [...] کارخونه ها رو به اسم خصوصی سازی صاحب شدن هم از خدا خواسته که یه دری به تخته بخوره یه چند ماهی چندرغاز از حقوق کارگرا رو ندن و یه چند صد تاشونو اخراج کنن. مثل این کارخونه پارسیلیون که حقوق کارگرا رو نداده بعدش می گه : آره دیگه از وقتی ایران تحریم شده خریدار نداریم و مشکل مالی پیدا کردیم. اگه فیلتر نشده خودت بخون
http://www.workertoday.com/gozaresh/parsilon.htm
اون از جنگشون، اینم از تحریمشون، اونم از غنی سازیشون که دختر 16 ساله توی آشپزخونه منزلشون کشف کرده


آقا یه سوال. می‌خوام واقعا بدونم که از 6 ماه پیش تا حالا واقعا اوضاع مملکت اینقدر خراب شده یا اینکه من از اینجا دچار توهم شدم و همون [...] همیشگیه؟ اونجا که بودم یه خبری که می شد و اعصابم خرد می شد یه سیگاری می‌کشیدم با چهار نفر یه صحبتی می‌کردم و دو تا جوک و مسخره بازی و آروم می شدم. اینجا هر وقت یه خبری رو می‌شنوم یا اینکه [...] این [...] رو توی سفرهای استانی و در و دهات می خونم اینقدر عصبانی می‌شم که می‌خوام سرمو بکوبم به دیوار و اعصابم تا مدتها داغون می‌مونه. برای همینه که می‌گم نکنه من زیادی حساس شدم و اوضاع به این خرابی هم نیست.

به فاطمه و مینو سلام برسون


از جواب من

سلام رفيق

...

تو هم خودت را زياد ناراحت نكن؛ احساس ما نسبت به اوضاع در اين‌جا همان [...] هميشگي است؛ يك كم فقط غلظتش رفته بالا و [...] شده وگرنه ماهيتاً فرقي نكرده

...
خيلي مراقب سلامت روان خودت باش؛ اين قدر هم از اخبار اين‌جا خودت رو ناراحت نكن؛ وضع به قول آقايون واقعاً "در راستاي همان اهداف متعالي اوليه" پيش مي‌ره؛ همون [...] كه بود
قربانت
علي

***
زن‌نوشت به‌جاي تبريك گفتن خبر مي‌دهد
اين هم خبر تكميلي‌اش: جز شادی صدر، محبوبه عباس‌قلی‌زاده و ژيلا بنی‌يعقوب همه را آزاد کردند. همين الان که ساعت 2:15 صبح است. از آسيه اميني و نسرين افضلي هم خبر را بخوانيد.

نگراني از پرونده‌سازي براي زنان دستگير شده

از وبلاگ نيما بخوانيد

نسرين صبح از بند عمومي به من زنگ زد. نسرين و زارا امجديان و مريم حسين خواه را ديشب به بند عمومي منتقل كرده اند. اعتصاب غذا ادامه دارد و متاسفانه حال اغلب زنان نا مساعد است. به ويژه نسرين وضعيت فاطمه گوارائي و مهناز محمدي و پروين اردلان را بحراني توصيف مي كرد. شرايط سلولها نامساعد سرد و كثيف بوده است. آنها اصلا از آزادي بچه هاي ديگر اطلاع نداشتند و برخلاف بچه هائي كه آزاد شدند بازجوئيها در مورد مسائل متعددي است كه هيچ ربطي به تجمع يكشنبه ندارد. سفرها مقالات وسخنرانيها و هر كاري كه فعالان جنبش زنان در سالهاي گذشته انجام داده اند. مسئوليت سلامت عزيزانمان مستقيما با وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب است. به نظر مي رسد پرونده سازي جديدي در راه است. كيهان در چند روز گذشته گرا داده بود و حالا پروژه آغاز شده است

۱۵ اسفند ۱۳۸۵


زنستان: هشت نفر از بازداشت شدگان آزاد شدند

پس از گذشت بیش از چهل و هشت ساعت از بازداشت زنانی که مقابل دادگاه انقلاب دست به تجمع مسالمت آمیز زده بودند، بالاخره هشت تن از این زنان با قرار کفالت آزاد شدند

اسامی آزادشدگان به این شرح است: پرستو دوکوهکی، سارا لقایی، ساقی لقایی، نیلوفر گلکار، پرستو سرمدی، ناهید انتصاری، فریده انتصاری و سارا ایمانیان

آزادشدگان خبر اعتصاب غذای دیگر یاران دربند خویش را تایید کردندو همچنین اعلام کردند که شهلا انتصاری در سلول انفرادی به سر می برد


از سايت زنستان

فعالان زن بازداشت شده دست به اعتصاب غذا زدند

بنا بر آخرین اخبار رسیده نوشین احمدی خراسانی، درتماس تلفنی که با همسرش داشته است اعلام کرده است که از امروز ظهر بنا بر تصمیمی دسته جمعی همه سی و سه زن بازداشت شده اعتصاب غذا را شروع کردند.
احمدی خراسانی به همسرش، جواد موسوی خوزستانی گفته است که این تصمیم گروهی را به این دلیل اخذ کرده اند که مسولان قول مساعد داده بودند که امروز همه دستگیر شدگان جوان را آزاد کنند و چون این اقدام صورت نگرفته است، در اعتراض اعتصاب غذا را آغاز کرده اند.
خبرهای تکمیلی ارسال خواهد شد.

***
گزارش نيويورك تايمز از بازداشت هاي اخير را هم ببينيد


نيما از نسرين خبردار شده است، بخوانيد

در ضمن يك وبلاگ آينه هم براي سايت زنستان درست كرده‌اند كه اگر دست‌رسي‌تان به سايت اصلي دشوار شده، خبرها را از آن‌جا هم بتوانيد دنبال كنيد: وبلاگ زنستان

بیانیه کانون هستیا اندیش در اعتراض به دستگیری جمعی از فعالان جنبش زنان

در آستانه 8 مارس روز جهاني زن، جمعي از فعالان جنبش زنان، بار ديگر مورد خشونت واقع شدند.

اين افراد در اعتراض به روند غير قانوني بازداشت، بازجويي و دادگاه فعالان جنبش زنان در يك سال گذشته، مقابل دادگاه انقلاب گرد هم آمدند تا با تجمع مسالمت آميز خود از پنج تن از فعالان جنبش زنان ( نوشين احمدي خراساني، پروين اردلان، سوسن طهماسبي، فريبا داوودي مهاجر، شهلا انتصاري ) حمايت كنند. ساعتي پس از آغاز، با وجود فضاي آرام حاكم بر تجمع، نيروي انتظامي اقدام به فحاشي، ضرب و شتم، دستگيري و بازداشت سي و سه تن از فعالان جنبش زنان ايران كرد.

اسامي بازداشت شدگان به شرح زير است:

جلوه جواهري – سارا لقماني – زارا امجديان- نوشین احمدی خراسانی- پروین اردلان- ناهید کشاورز- محبوبه حسین زاده- محبوبه عباسقلی زاده- نیلوفر گلکار- پرستو دوکوهکی- مریم میرزا- مریم حسین خواه- ناهید جعفری- مینو مرتاضی- فاطمه گوارایی- شهلا انتصاری- سوسن طهماسبی- آزاده فرقانی- ژیلا بنی یعقوب- ناهید انتصاری- آسیه امینی- شادی صدر- ساقی لقایی- ساغر لقایی- الناز انصاری- سارا ایمانیان- زینب پیغمبرزاده – طلعت تقي نيا- نسرین افضلی- مهناز محمدی- سمیه فرید- فریده انتصاری- رضوان مقدم.

هم اكنون، طبق آخرين اخبار رسيده بازداشت شدگان در بند 209 زندان اوين به سر ميبرند.

برگزاري تجمعهاي مسالمت آميز بر اساس ماده 20 منشور حقوق بشر و اصل 27 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، از جمله حقوق بديهي شهروندان است و چنين برخوردهايي نقض صريح حقوق اوليه جوامع انساني است.

اين در حالي است كه اتهامات و پرونده سازيهاي اخير جريانات بنيادگرا در جهت زير سئوال بردن استقلال و وابسته نشان دادن جنبش زنان به جريانات خارج از كشور است.

كانون هستيا انديش ضمن محكوم كردن دستگيري و بازداشت سي و سه تن از فعالان زن، خواستار آزادي بيقيد و شرط تمامي دستگيرشدگان تجمع اخير و توقف برخوردهاي غير انساني است. ما، ضمن اعلام همبستگي خود با فعالان جنبش زنان، همچنان پيگير وضعيت بازداشت شدگان خواهيم بود.

«كانون هستيا انديش»

۱۳ اسفند ۱۳۸۵

بازداشت حدود چهل نفر از فعالان حقوق زنان

روزنا

اين تعداد از فعالان جنبش زنان كه در اعتراض به دادگاه 5 نفر از فعالان اين جنبش، ‏امروز يكشنبه، 13 اسفند از ساعت هشت ونيم صبح همزمان با برگزاري دادگاه، مقابل ‏دادگاه انقلاب تجمع مسالمت آميزي برپا كرده بودند، توسط نيروهاي نظامي – امنيتي بازداشت شدند.‏
اين درحالي است كه دادگاه پروين اردلان، نوشين احمدي خراساني و سوسن طهماسبي ‏و شهلا انتصاري و فريبا داوودي مهاجر، 5 نفر از فعالان جنبش زنان، برگزار نشده است و اين پنج نفر به ‏هنگام خروج از دادگاه همراه بقيه بازداشت شدگان دستگير شدند .‏

در ميان بازداشت شدگان چهره هاي مختلفي از روزنامه نگاران، نويسندگان و فعالين حوزه زنان ديده مي شوند.

با فرا رسيدن 8 مارس ( روز جهاني زن ) گروهي از فعالان حقوق زنان با انتشار بيانيه اي با عنوان ما چشم به آينده دوخته ايم اعلام كردند كه روز يكشنبه سيزدهم اسفند ماه ساعت 8 و نيم صبح، در برابر دادگاه انقلاب (خيابان شريعتي، ابتداي خيابان معلم) جمع مي شوند و اعتراض خود را نسبت به هرگونه برخورد امنيتي و قضايي با فعاليت‌هاي مدني و مبارزات مسالمت‌آميز زنان براي احقاق حقوق خود ابراز مي دارند.

اسامي تعدادي از بازداشت شدگان به شرح زير است:

آسيه اميني، ژيلا بني يعقوب،محبوبه عباسقلي زاده، محبوبه حسين زاده، سارا لقماني، زارا امجديان، مريم حسين خواه، جلوه جواهري، نيلوفر گلکار، پرستو دوکوهکي،زينب پيغمبر زاده، مريم ميرزا، ساغر لقايي خديجه مقدم، ساقي لقايي، ناهيد کشاورز، مهناز محمدي، نسرين افضلي، طلعت تقي نيا، فخري شادفر، مريم شادفر، الناز انصاري، فاطمه گوارايي، آزاده فرقاني ،سميه فريد، مينو مرتاضي، سارا ايمانيان ، ناهيد جعفري، سوسن طهماسبي، پروين اردلان، نوشين احمدي خراساني و شهلا انتصاري.
همچنين شادي صدر فعال جنبش زنان و وکيل مدافع شهلا انتصاري نيز در ميان بازداشت شدگان قرار دارد
در همين ارتباط: دستگيري زنان دربرابر دادگاه انقلاب

۱۰ اسفند ۱۳۸۵

نامه پدر احمد باطبي به مردم؛ نمی‌خواهيم فرزندمان احمد باطبی را در گوشه زندان از دست بدهيم

نامه در گويا نيوز و چند جاي ديگر منتشر شده است

می‌خواهم با شما سخن بگوئيم. ما از شما مردم در هر كجا كه هستيد برای نجات پسر عزيزمان احمد استمداد می‌طلبيم. خواهش می‌كنيم برای نجات پسرمان احمد باطبی ما را ياری كنيد! اين انتظار يك پدر و مادر از شما است. احمد مثل فرزند شماست. برای نجات فرزندتان كاری كنيد!

اسم احمد باطبی پسر عزيز و جگر گوشه ما ديگر نه تنها برای شما بلكه برای مردم سراسر دنيا آشنا است. عكس پسرم توسط تمام خبرگزارهای دنيا مخابره شده است و همه با تصوير احمد باطبی كه پيراهن خونين يك دانشجو را بلند كرده است، اشنا هستند.

پسر من هيچ جرمی مرتكب نشده است. جرم او از قرار اين است كه پيراهن خونين يكی از هم دانشگاهی هايش را در جريان اعتراضات ۱۸ تير ۷۸ بلند كرده است. برای اين اقدام فرزند ما دستگير شد و برايش حكم اعدام صادر شد.

با دستگيری و صدور حكم اعدام برای فرزندمان معنا و روال زندگی ما عوض شد. من و مادر احمد ديگر شب روز نداشتيم. فقط يك هدف داشتيم. نجات فرزندمان از اعدام. پس از تلاشهای بسيار، پس از دوندگيهای زياد، پس از اعتراضات گسترده شما در گوشه و كنار دنيا، پس از ارسال نامه های متعدد به سازمانهای حقوق بشری و ملاقات با مسئولين دولتی، پرونده احمد مجددا بازبينی شد و حكم احمد به ۱۵ سال زندان تغيير كرد.

ما شاد بوديم كه پسرمان از اعدام نجات يافته است. جشن گرفتيم

...

شاد بوده‌اند، جشن گرفته‌اند! من همه اين حال‌ها را مي‌فهمم؛ شما چه طور؟

من استصال‌شان را كه نمي‌دانند به كه بنويسند (مردم؟!) و چه بخواهند را مي‌فهمم. من هر كاري بكنند را مي‌فهمم

تنها يك راه در مقابل ماست. من و مادر احمد اعلام ميكنيم كه اگر تا روز ۱۰ اسفند فرزندمان و همسرش را تا ۱۰ اسفند برای ادامه معالجاتش آزاد نكنند ما در پارك دانشجو با عكس فرزندانمان تا آزادی شان تحصن خواهيم كرد.

ما از تمامی رسانه های خبری دنيا ميخواهيم كه برای آزادی فرزندانمان اين اعتراض ما را منعكس كنند. صدای استمداد ما را به گوش همه برسانند. ما از تمام خانواده های زندانيان سياسی ميخواهيم كه برای آزادی و نجات عزيزانشان به ما بپيوندند.

نمي‌دانم چه مي‌شود. نمي‌دانم كار درست چيست. كار درست؟ نمي‌دانم، فقط به‌شان حق مي‌دهم