يادداشتهايي درباره سياست، نظريه، و زندگي روزمره
اول عكسش را در دادگاه ديدم و حالم خيلي گرفته شد. به وضوح حالش خوب نيست. شب كه چند ثانيهاي فيلمش را در تلويزيون نشان دادند، ديدم حالش در فيلم از عكسهاش بدتر است. اصلاً براي چه آورده بودندش به اين دادگاه؟ حالا بگذريم از اين كه اصلاً چرا گرفتندش.
در ۰۰:۳۳
رفتند، چرا که چشمان بازشان راه دیگری را نمیدید...
۳ نظر:
طاقت بیار رفیق ...
سلام دوست من
دلم پر درد است
میتوانم حدس بزنم ان دوستمان که حرفش را منتشر نکردی چه ها گفته
حالم بد است
میدانم باید پر امید باشم
ولی
میان این لجنزاری که خودمان هم در ساختنش سهم داشته ایم زیستن بی شرفانه سخت است
مرا ببخش
http://shahriarasefi.blogfa.com/
ولی خود را در سکوت همچون همان تجاوزکنندگان میبینم
آه تف بر من تف بر من تف بر من
نه غیرتی نه شرفی نه انسانیتی
مثل کرم چسبیده ایم به این هوای عفن و دیگران را سرزنش میکنیم
محمد جان یادش به خیر آن روزی که تاریخچه روزنامه اطلاعات را برایت آوردم و خواندی... آن روزها که زیر نظرت کار می کردم... زنده باشی
ارسال یک نظر