تجاوز به مثابه یک شکنجه سیستماتیک و راه های پیش رو/ شادي صدر
ترانه موسوی، چه همان دختر سبزپوشی باشد که در روز 7 تیر، در تجمع اطراف مسجد قبا دستگیر شد، مورد تجاوز قرار گرفت و بعد، به دلیل پارگی رحم و مقعد سر از بیمارستانی در کرج و سر آخر سر از سینه گورستانی بی نام و نشان در شمال ایران درآورد و چه اصلا نباشد، اسم رمز همه زنانی است که پس از انقلاب 57، در زندانها مورد تجاوز قرار گرفتند. می خواهم بگویم یک ترانه موسوی، کم یا زیاد، فرقی نمی کند وقتی مهدی کروبی می نویسد: "برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نمودهاند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است." و باز حتی اگر ادعای کروبی سراسر دروغ باشد، باز هم فرقی نمی کند وقتی آذر آل کنعان (نینا اقدم) جلوی دوربین می نشیند و روایت تجاوز به خود را در زندان سنندج مستند می کند، وقتی رویا طلوعی، از تجاوز بازجو می گوید، وقتی منیره برادران در کتاب حقیقت ساده، از طاهره، دختری زیبا که بر اثر تجاوز پاسداری دیوانه شد، طاهره ای که بیشتر زندانیان زن تهران در دهه 60 خاطره اش را در ذهن دارند، می نویسد، وقتی جنازه زهرا کاظمی را سیمان می گیرند و شیرین عبادی، وکیلش در دادگاه می پرسد: "چرا لباس مقتول از اين ناحيه خاص پاره و خونی شده؟"، و وقتی نظریه پزشکی قانونی حکایت از تجاوز به زهرا بنی یعقوب در بازداشتگاه پایگاه بسیج همدان دارد. تجاوز به زنان زندانی سیاسی، در کنار تهدید به تجاوز و آزارهای جنسی دیگر که می تواند از سوی دستگیر کنندگان، بازجویان، زندانبانان و حتی مقامات قضایی صورت بگیرد، خشن ترین نوع شکنجه ای است که آثار جسمی و به خصوص روحی آن با انواع دیگر شکنجه قابل مقایسه نیست. گزارشهایی از اعمال این نوع شکنجه بر زندانیان سیاسی زن پس از انقلاب، چه به شکل سیستماتیک و چه به صورت اتفاقی منتشر شده است. سیستماتیک ترین نوع تجاوز گزارش شده، تجاوز به دختران باکره ای که به دلایل سیاسی به اعدام محکوم شده بودند، در شب پیش از اعدام بوده است. مستند این گزارشها، گفته های متواتر خانواده های زندانیان سیاسی دختری بوده که فردای اعدام، همراه با تحویل جنازه دخترشان، پولی به عنوان مهریه او تحویل می گرفتند. در این گزارشها، دختران باکره به عقد موقت مردانی که زندان را در دست داشتند در می آمدند تا بکارت خود را از دست بدهند. در غیر این صورت، خطر این وجود داشت که زندانی اعدامی چون باکره است، به بهشت برود! با این همه، تاکنون فتوای مربوط به این تجاوز سیستماتیک و نیز مستندات در مورد موارد مشخص برای آن به دست نیامده است. همانطور که خواهیم دید، اساسا اثبات تجاوز بسیار سخت و در بیشتر موارد ناممکن است؛ چه رسد به اینکه در زندان اتفاق افتاده باشد. با این همه، قدر متقین می دانیم که در زندانهای سیاسی دهه 60، مساله تجاوز به زنان، به اندازه ای رایج بوده است که آیت الله منتظری، قائم مقام رهبری وقت، در نامه 17 مهر 65 به آیت الله خمینی بنویسد: "آيا ميدانيد در بعضي زندانهاي جمهوري اسلامي دختران جوان را به زور تصرف كردند؟ آيا ميدانيد هنگام بازجوئي دختران استعمال الفاظ ركيك ناموسي رائج است ؟..." در واقع برخلاف آنچه از نامه مهدی کروبی مستفاد می شود که انگار تجاوز تنها برای زنان زندانی سیاسی که در وقایع پس از انتخابات 22 خرداد 88 دستگیر شده اند، اتفاق افتاده و پیش از آن هیچ سابقه ای در سی سال حکومت جمهوری اسلامی نداشته است. کروبی در نامه 7 مرداد 88 خود به هاشمی رفسنجانی، بی آن که به سابقه تجاوز در زندانهای سیاسی اشاره کند، می نویسد: "افرادي اين مطالب را به من گفتهاند كه داراي پستهاي حساس در اين كشور بودهاند. نيروهاي نام و نشان داري كه تعدادي از آنها نيز از رزمندگان دفاع مقدس بودهاند. اين افراد اظهار داشتهاند، اتفاقي در زندانها رخ داده است كه چنانچه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعهاي است براي جمهوري اسلامي كه تاريخ درخشان و سپيد روحانيت تشيع را تبديل به ماجراي سياه و ننگين ميكند كه روي بسياري از حكومتهاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد خواهد كرد...عدهاي از افراد بازداشتشده مطرح نمودهاند كه برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نمودهاند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است. از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كردهاند به طوريكه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديدهاند و در كنج خانههاي خود خزيدهاند..." مصاحبه شوندگان و مقامات و فعالان سیاسی پس از او نیز، چه در رد و چه در انکار موضوع برآمده باشند، مساله را منحصر می کنند به وقایع پس از انتخابات و به این ترتیب، تجاوز به زندانیان سیاسی زن را به مثابه یک شکنجه جنسی تکرار شونده، به یک "اتفاق"، تقلیل می دهند. در حالی که ابعاد فاجعه وسیع تر و باسابقه تر از اینهاست. واقعیت این است که اثبات تجاوز و در حدی پایین تر، سایر آزارهای جنسی، به دلیل اینکه اولا معمولا در شرایط پنهانی و به دور از چشم شاهدان احتمالی اتفاق می افتد و شرم قربانی یا ترس او، باعث سکوت و عدم مراجعه اش به نیروهای دولتی می شود، همواره سخت بوده است. اما همین جرم وقتی در چارچوب زندان، یعنی جایی که نیروهای دولتی و فرد یا افراد تجاوزگر یکی می شوند، جایی که قربانیان تجاوز در مقایسه با زنانی که حداقل در ظاهر آزادی عمل، آزادی حرکت و آزادی مراجعه به قوای دولتی را دارند، کاملا دست و پا بسته هستند. موضوع وقتی پیچیده تر می شود که تجاوز، علاوه بر ایجاد سلطه، ارضای شهوت جنسی و ناتوان کردن و منکوب ساختن قربانی، آن گونه که در انواع دیگر تجاوز مطرح است، به عنوان یک ابزار و روش شکنجه، برای تحقیر، شکستن و اعتراف گیری و به طورخلاصه، منکوب سازی سیاسی زندانی یا حتی گروه، حزب یا جریانی که زندانی جزیی از آن است، به کار گرفته شود. در چنین شرایطی، وظیفه همه نیروهای مستقل و مردمی این است که تحلیلی دقیق از ماهیت این نوع تجاوز-شکنجه ارائه دهند که البته بدون کمک قربانیان آن، بسیار سخت خواهد بود. مرور تجربه های مشابه، مانند تجربه بوسنی یا سودان و روشهایی که برای افشا شدن و پیگیری حقوقی تجاوزهای سیستماتیک به عنوان مصداق جنایت علیه بشریت و به مجازات رسیدن عاملان آن نیز برای طی مسیرهایی مشابه، یکی دیگر از وظایفی است که امروز، پیش پای فعالان حقوق بشر و به خصوص فعالان جنبش زنان قرار دارد؛ باشد که نام ترانه موسوی، زهرا بنی یعقوب، زهرا کاظمی و سایر قربانیان تجاوز-شکنجه که امروز دیگر زنده نیستند، در دادگاهی زنده شود که عاملان این جنایات را عادلانه به مجازات برساند.
* این پاراگراف یک روز پس از انتشار اولیه مطلب، و براساس سندی که در کتاب "کلاغ و گل سرخ"، خاطرات زندان مهدی اصلانی به آن برخوردم، اضافه شده است. منبع: ميدان زنان | ||
|
۱ نظر:
سلام
حتی فکر کردن بهش شکنجه ی روحی بزرگیه
چه بی رحمند صیادان انسان...
ارسال یک نظر