پنج چیزی که باید درباره این جنبش بدانیم/ مراد فرهادپور
پنج چیزی که باید درباره این جنبش بدانیم | |
مراد فرهادپور / جدید - 14 مرداد 1388 | |
1- مردم ایران بار دیگر به پا خاستهاند. جنبش 22 خرداد آنچنان آشکارا سیاسی است که به راحتی میتوان بر اساس آن، و با گوشه چشمی به برخی نوشتهها و گفتهها و رخدادهای سیاسی چهار سال گذشته، این حقیقت را بار دیگر تکرار کرد که: آری مردم فکر میکنند؛ که سیاست یعنی خطر کردن، باور کردن، دفاع کردن، و بسط حقیقتی معین در وضعیتی معین، هرچند که این حقیقت در چارچوب زبان و معرفت مسلط و رسمی چیزی است بیانناپذیر و ناشناختنی و نهایتاً ناموجود و "ناچیز" (خارجی، حاشیهای، رسانهای، شمال شهری)؛ که فرایند سیاسی "چیزی" است فراتر از منافع، مطالبات، هویتها، و تفاوتهای خاص یا جزیی؛ که سیاست بدون سرکوب تفاوتها حقیقتی کلی را دنبال میکند و با این کار هر فرد و هر گروهی را دو نیم کرده، در برابر انتخابی میان امر کلی و منافع جزئی قرار میدهد. 2- جنبش سیاسی مردم ایران در منطقهای رخ میدهد که مردماناش از فقرای پاکستانی تا ثروتمندان اماراتی جملگی منفعل و غیرسیاسیاند، منطقهای انباشته از قربانیان بیزبان که یگانه عوامل فعال آن عبارتند از دولتهای مستبد و دستنشانده، قدرتهای خارجی اشغالگر و مداخلهجو و گروهها و سازمانهای تروریستی بنیادگرای مبتنی بر انواع هویتهای مذهبی و قومی. با توجه به قیامهای سیاسی پی در پی مردمان ایران میتوان بیهیچ نشانی از ناسیونالیسم اعلام داشت که ایران به واقع فرانسه خاورمیانه است. جنبشهای سیاسی راستین همواره در تقابل با بدیلهای ممکن، امر ناممکن را طلب میکنند و بدینسان چارچوب وضعیت را درهم میشکنند و راه جدیدی باز میکنند. به همین سبب جنبش 22 خرداد نیز با نفی چارچوب امنیتی مسلط بر سیاست موجود که همه چیز را در انتخاب میان هژمونی سرمایهداری نولیبرال یا بنیادگرایی ارتجاعی خلاصه میکند، هم طرح آمریکاییِ صدور دموکراسی به خاورمیانه بزرگ از طریق جنگ را کنار میزند، و هم واکنش تروریستی و ارتجاعی امثال القاعده و طالبان به این طرح را. ایران که تا چندی پیش استثنای شرّ محسوب میشد، اکنون به مدد این جنبش یگانه راهحل واقعیِ دموکراتیزهشدن خاورمیانه اسلامی از درون به شمار میرود و میتوان آن را در تقابل با تصویر سیاه رسانهها (و رمانها و فیلمهای "هنری" جشنواره پسند) یگانه استثنای خیر، تجسم زنده و مشهود سیاست رهاییبخش جهانشمول، و کلید صلح منطقه یا حتی صلح جهانی دانست. 3- همهی حملات به جنبش 22 خرداد، چه حملات ارتجاعی بیرونی و چه نقدهای درونی، عملاً با نادیده گرفتن اولویت سیاست، از این جنبش قرائتی فرهنگی ارائه میدهند: «انقلاب مخملی» که خود چیزی نیست مگر تناقضی مفهومی و نشانهی فروپاشی فکر در جهان سیاستزدودهی پستمدرن، از یک سو، و از سوی دیگر، نقدهایی که هنوز به نظریههای دگم گذشته بیش از واقعیت بدیهی و شهود سیاسی مردم بها میدهند و میکوشند به یاری انواع تفاسیر تئوریک دلبخواهی و خوانشهای فرهنگی، بریدن خویش از سیاست و درغلطیدن به ورطهی کینتوزیهای حقیر شخصی را بهنحوی توجیه کنند. در تقابل با همهی این دیدگاههای فرهنگی، این در واقع اولویت سیاست بود که نه فقط ما را از بنبست انحطاط فرهنگی نجات داد بلکه خود فرهنگ را نیز احیا کرد. ملتی که تا همین چند ماه پیش به لطف سرکوب و انزوای فرهنگی و فساد و انحطاط اخلاقی به جایی رسیده بود که جز مازوخیسم فرهنگی و تکرار کلیشههایی چون «ما که فرهنگ رانندگی نداریم نباید اتومبیل سوار شویم» برایش باقی نمانده بود، به ناگهان با شور و شعوری جمعی بنیان فرهنگ خود را دگرگون میکند (تغییر ماهیت عمل "بوق زدن" از نوعی جنون مدنی به شکلی از مبارزهي سیاسی خود بهترین مثال است) و درغالب تظاهرات چند میلیونی منضبط و خودانگیخته به صحنه میآید، کاری که ملل متمدن دنیای آزاد نیز به احتمال قوی از انجاماش ناتواناند و ناخودآگاه حسرتاش را میخورند. ساخته شدن فرهنگ توسط سیاست خود را در این واقعیت طنزآمیز نیز جلوهگر میکند که جنبشی که متهم بود صرفاً ساخته و پرداختهی رسانههاست، پس از سرکوب و اخراج رسانهها به دلیل اوجگیری جنبش، عملاً فرهنگ ژورنالیسم و کار رسانهای را دگرگون ساخت و شکلی مردمی، دموکراتیک، غیروابسته به پول از تولید و توزیع خبر توسط خبرسازان را ابداع کرد که نقطهی مقابل فرهنگِ رسمیِ رسانههای سرمایهسالار و بوروکراتیک جهانی است. 4- جنبش 22 خرداد به واسطهي خصلت سیاسیاش عملاً کل تاریخِ معاصر ایران، به ویژه تاریخ سی سال گذشته، را در یک فاصله زمانی فشرده و به لحاظ سیاسی بسیار غنی گرد آورده است، طوری که تقریباً همهی فرازها و ایدههای برجستهی این تاریخ به نحوی در نمادها و شعارها و رخدادهای این پنجاه روز تکرار و نقل قول شدهاند. تا آنجاکه به سی سال گذشته مربوط میشود، جنبش 22 خرداد عملاً شکلی از رستگاریِ امیدها و آرمانهای بربادرفتهی این دوره است، و از این رو نه فقط تکرار طنزآمیز انقلاب 57 نیست بلکه تداوم و تحقق پتانسیلِ حقیقتاً سیاسیِ رخداد 57 است. تاکید مکرر و بهغایت هوشمندانهی رهبری جنبش بر کنش و تفکر و خلاقیت مردم، و اشاره مداوم و صبورانه به پیوند جنبش با ارزشها و آرمانها و توانهای حقیقی رخداد انقلاب 57 گویای اولویت سیاست بر همهی تفاسیر فرهنگی و فقهی و کلامی است، زیرا فقط قدرت نجاتبخش سیاست است که به ما اجازه میدهد حتی عنوان "انقلاب اسلامی" را نیز دگرباره معنا کنیم. جنبش 22 خرداد که بر اساس درایت و شهود سیاسی مردم عملاً شعارها، نهادها و نمادهای مصادره شدهی انقلاب را یک به یک از آنِ خود کرده است، فیالواقع نوعی حرکت درجهت عکس، نوعی به عقب بازگرداندنِ نوار تاریخ است که در طی آن، توانهای بالقوهی رخداد 57 دوباره احیاء میشوند، و آن انرژی مازادی که توسط حاکمان در مسیر ساختِ دولت استبدادی مصادره گشته بود یا به ناگزیر در مسیر دفاع از کشور در برابر حمله صدام صرف شده بود، بار دیگر به دست خود مردم آزاد میگردد، تا بدینسان انتخابهای قدیمی دوباره انتخاب شوند و گذشتهی از دسترفته از نو به شکلی صریحتر و کلیتر، و فارغ از سلسلهمراتب و تمرکز کاریزماتیک، دوباره تجربه شود. 5- تحقق این تجربه بیشک مستلزم درایت، صبر، و پایداری است. زیرا اگرچه پیروزی جنبش در عرصهی نمادین واقعیتی انکارناشدنی است و هیچ ترفندی نمیتواند این واقعیت را محو یا حتی کمرنگ سازد و مشروعیت از کفرفته را احیا کند، اما تبدیل این پیروزی به واقعیت تجربی (یعنی همان فرایندی که به رغم هراس مرتجعان، و در واقع به میانجی هراس و اشتباهکاری آنان، همراه با گذشت زمان ضرورتاً تحقق خواهد یافت) از دیدگاه امروزی ما مستلزم تحقق شروطی معین است. برخی از این شروط عبارتند از: برجسته کردن خصلت مردمی، و در نتیجه مسالمتآمیز، جنبش؛ تثبیت پیروزی و دستاوردهای نمادین جنبش در قالب نهادها، بهویژه نهاد سراسری جبههي مردمی که پیشتر رهبران جنبش و شمار کثیری از مردم به ضرورت فوری و فوتی آن اشاره کردهاند؛ حفظ قدرت خلاق و استقلال سیاسی جنبش به مثابه منشاء و نیروی برسازندهي هر شکلی از آزادی و عدالت و دموکراسی، و جلوگیری از تبدیل آن به ابزار صرف هر شکلی از کشورداری، در عین باز گذاشتن فضا برای مذاکرات کسانی که کارشان کشورداری و "سیاستمداری" است؛ پافشاری بر آزادیهای قانونی و مقاومت در برابر سرکوب غیر قانونی اعتراضات مردمی و ادامه تلاش برای آزاد ساختن زندانیان سیاسی و رسیدگی قانونی به جنایات – که البته ادامه صبورانهی جنبش و گسترش اعتقاد همگانی به پیروزی آن در ورای حوادث و ترفندهای تبلیغاتی و نمایش عاجزانۀ قدرت سترون یا همان زور عریان، خود بهترین شکل تحقق چنین تلاشی است.
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر