۱۳ مرداد ۱۳۸۶

درباره تجارت اسلحه

پاسخي به نويسنده "حرف غريب"

دوستي كه وبلاگ حرف غريب را مي‌نويسد لطف كرده و نقدي نوشته بر دو پاراگرافي كه من در اين پست نوشته بودم. سعي مي‌كنم تا جايي كه مي‌توانم توضيح دهم.

اول- او در ابتدا مي‌گويد

صرف‌نظر از این که من معنای «مزدور» را نمی‌فهمم و نمی‌دانم چطور یک حاکم مزدور می‌شود و حاکمان دیگر غیرمزدور، اختلاف اساسی‌ام در نقش سرمایه‌داری یا همان چیزی است که علی «امپریالیسم» می‌گويد

فكر كنم واضح است كه چگونه يك حاكم مي‌تواند مزدور شود؛ شايد مشكل با مصداق باشد. حاكمي كه از سوي ديگران حمايت شود و باج بدهد تا آن‌ها حاكميتش را بر مردمش تضمين كنند مزدور مي‌شود؛ او در ازاي باج اقتصادي و سياسي‌اي كه از منابع آن ملت يا مي‌پردازد، «مزدِ» تضمين شدن قدرتش را دريافت مي‌كند. به زعم من بسياري از حكام منطقه ما از اين تعبير، اگر درستش بدانيم، دور نيستند. اين همه خريد تسليحاتي هم اتفاقاً يك كاركرد عمده‌اش تثبيت قوه قهريه‌اي است كه فراسر مردم مي‌ايستد و وادار به فرمانبري‌شان مي‌كند. طبعاً حاكميتِ غير دموكراتيكي كه مدام حقوق شهروندانش را زير پا مي‌گذارد يا بايد با تكيه بر گروه يا طبقه‌اي داخلي تهديد قوه قهريه‌اش را عليه ساير شهروندان به رخ بكشد، يا در اين كار بايد علاوه بر اقليت يا اكثريتي داخلي، به نيروهاي خارجي هم متكي باشد؛ همان مصداق مزدوري. من كاربرد اين مفهوم در مورد حكومت ارتجاعي‌اي چون پادشاهي عربستان كه هر روز در حال سر و دست بريدن از مردم است و اقليت‌هاي مذهبي را به‌شدت سركوب مي‌كند و زنان را در انقياد تام نگه داشته است، و با وجود همه اين‌ها متحد درجه اول آمريكا در منطقه است، بي‌راه نمي‌دانم

دوم- دوست نويسنده من درمورد تعبير من از تجارت اسلحه مي‌گويد

این سود، سود بدی نیست، گیرم که از راه فروش اسلحه به دست بیاید. اصلاً چرا فروش اسلحه «تجارت کثیف» است؟ داشتن اسلحه یک نیروی بازدارنده است و ما را از شر آدم‌های نادانی که اگر اسلحه نداشته باشیم، از دستشان در امان نیستیم در امان نگاه می‌دارد. این‌ها را علی بهتر می‌داند، فقط می‌ماند وجود آدم‌های نادان، که آن را هم نمی‌توانیم انکار کنیم، می‌توانیم؟ پس وجود اسلحه و تجارت آن هم برای دفاع ضروری است. در واقع اسلحه به ازای کار مفیدی که انجام می‌دهد یعنی امنیت را برای صاحبش به ارمغان می‌آورد، سودی را نصیب سازنده‌اش می‌کند، این سود، سود بد و نامشروعی است؟

من البته اين سود را سود نامشروع و بدي مي‌دانم؛ يعني سواي ديدگاه مشخصي كه اصولاً درباره سرمايه‌داري دارم و آن را نظامي مبتني بر استثمار، سلطه، و اتلاف منابع بشري مي‌شمارم، اين تجارت را هم به‌طور خاص تجارت كثيفي مي‌دانم. وقتي اسلحه خاصيت كالايي پيدا كند طبعاً بايد در بازار رد و بدل شود؛ اين بازار مشتريان خاص دارد و البته بازاريابان خاص. كسي كه تجارت اسلحه مي‌كند يا اسلحه توليد مي‌كند، حياتش بسته به بحران و جنگ و ناآرامي و تهديد و تنش است؛ و نه امنيتي كه ما با فرار از دست نادان ها به دنبالش هستيم؛ پس چنين كسي از آفريدن ناامني دريغ نمي‌كند.

اين موضوع كه بسياري از جنگ‌هاي اخير به‌وسيله توليد كنندگان اسلحه دامن زده شده ادعاي گزافي نيست. همين قرارهاي تبادل سلاح در هفته گذشته در منطقه را كه حساب كنيم روشن‌گر است؛ 20 ميليارد دلار فروش به عربستان؛ 30 ميليارد دلار «كمك» تسليحاتي به اسرائيل؛ 13 ميليارد كمك تسليحاتي به مصر و... (كمك، يعني از خزانه آمريكا به اسلحه سازان پول مي‌دهند تا اسلحه بفروشند). در مقابل اين‌ها، بودجه ساليانه كشور نفتي‌اي مانند ما در سال عادي فروش نفتي چه قدر است؟ به گمانم چيزي حدود 22 ميليارد. از اين‌ها گذشته، حجم افزايش بودجه نظامي آمريكا بعد از جنگ عراق با هيچ يك از اين رقم‌ها قابل قياس نيست. همه اين‌ها پولي است كه براي كشتن آدم‌ها پرداخت مي‌شود و نه امنيت؛ كودكان عراقي كه زير بمباران به عنوان تلفات جانبي جنگ بي دست و پا شده‌اند يا مرده‌اند رسماً دشمن هيچ كس نبوده‌اند؛ هنوز فرصت انتخاب جبهه نداشتند. اين درست كه آمريكايي‌ها عراق را از شر صدام خلاص كردند، اما عملاً حدود 650 هزار نفر را در سه سال بعد از جنگ به كشتن دادند كه اين عده قاعدتاً در غير از حالت بروز جنگ نمي‌مردند.

وجود چنين تجارتي با تاجران بسيار قدرتمند يكي از عوامل مهم در تشديد بحران‌هاي جهاني بوده و خواهد بود؛ به علاوه چنين تجارتي همواره در قرن گذشته به ايجاد كانون‌هاي غير دموكراتيك قدرت ياري رسانده است؛ همان صدام حسيني كه مثالش را مي‌زنيد وقتي به آن قالب شيطان‌گونه در آمد كه از نظر قدرت نظامي و در اختيار داشتن سلاح به جايي رسيد كه نه مردم خودش و نه قدرت‌هاي منطقه‌اي ديگر نمي‌توانستند او را به راحتي به زير كشند؛ هم سود بركشيدن صدام به چنين جايگاهي و هم سود به زير كشيدنش به جيب سرمايه‌داري‌اي رفت كه تجارت اسلحه از اركان اصلي آن به‌شمار مي‌رود؛ ناامنيش هم نصيب مردم عراق و البته ما شد

از اين گذشته نوع كالاي خاصي كه اسلحه است، به علاوه گرايش امپرياليستي سرمايه‌داري، نظريه‌پردازان سوسياليست مهمي، مشخصاً رزا لوكزامبورگ و كساني كه وام‌دارش هستند، را به اين رسانده كه نتيجه بگيرند سرمايه‌داري گرايش قوي‌اي به ميليتاريزه شدن و تشكيل چيزي دارد كه مجتمع صنعتي- نظامي خوانده مي‌شود. اين وضعيتي است كه گرايش‌هاي غير دموكراتيك سرمايه‌دارانه بيش از پيش خود را نشان مي‌دهند و تمركز قدرت با شكل نظامي‌گونه حكومت، كه ابتناي قوي به انباشت و توليد سلاح دارد، تشديد مي‌شود. پيداست كه توليد اسلحه به شكل حاضر، مختص عصر سرمايه‌داري بوده است؛ تا اين‌جا مي‌شود گفت مثل خيلي توليدات ديگر. اما اين توليد چند مشخصه قابل توجه دارد. اسلحه مانند لباس يا غذا يك توليد نهايي و ارزش مصرفي است، اما مصرف اسلحه درست در جهت خلاف نگه‌داري از انسان و نيروي كار است؛ دوست يا دشمن اسلحه بالاخره به كسي آسيب مي‌زند يا مي‌كشد.

به‌علاوه، اسلحه خرابي به بار مي‌آورد؛ و خرابي يعني محلي كه بايد براي درست كردنش سرمايه تازه جذب كرد؛ و اين يعني رونق بخش‌هاي ديگر سرمايه‌داري. اين‌گونه است كه گردش مالي عظيمي كه يك جنگ مي‌تواند به بار بياورد براي بسياري از صاحبان سرمايه مطلوب است. خصوصاً صاحبان سرمايه‌اي كه مي‌توانند حضوري تضمين شده در تجارت‌هاي مربوط داشته باشند؛ مثلاً هاليبرتون باشند كه هم با ارتش آمريكا قرارداد دارد و هم شركت نفتي است و از اين قبيل. پيداست كه پيش چنين سودهاي سرشاري پايبند ماندن به چيز كه ما مردمان بي‌قدرت به‌عنوان دموكراسي ستايشش مي‌كنيم و مي‌خواهيمش تنها يك مزاحم است. كار آن‌ها اتفاقاً با تمركز قدرت پيش مي‌رود. به علاوه سرمايه‌داري هميشه گرايش به انحصار دارد؛ نقش قوه قهريه كه به مدد سلاح و انباشت آن تقويت مي‌شود در كمك به اين انحصار انكار ناپذير است؛ رمز رفتن به‌سوي مجتمع صنعتي- نظامي خواست همين انحصار است

سوم- من جنگ احتمالي عليه ايران را وضعيتي بسيار فاجعه‌بار مي‌دانم؛ فاجعه‌اي كه اگر رخ دهد ممكن است تا چند نسل منطقه روي آرامش نبيند. اين امر البته تا حد زيادي به گرايشي كه آمريكاييان در راه حل‌هاشان براي منطقه نشان داده‌اند برمي‌گردد. من البته شعارهاي ضد امپرياليستي بعضي‌ها را در شرايط فعلي اصلاً ضد امپرياليستي نمي‌دانم؛ عملاً كه امپرياليسم دارد هر چه بيش‌تر نفوذ مي‌كند و مردم منطقه هر روز بيش‌تر به كام بدبختي مي‌روند. عراق و افغانستان پيكرهايي خون‌چكان هستند كه از يك سو سرنيزه آمريكا و از سوي ديگر دشنه تروريست‌ها و قدرت طلبان منطقه‌اي روي تن‌شان است. از طرف ديگر تلاش آمريكا براي گسترش نفوذ در شرق اروپا و استقرار سپر موشكي را هم نبايد ناديده گرفت؛ تمام توجيهات آمريكا بر سر آن‌چيزي است كه خطر ايران مي‌نامدش. روس‌ها در مقابل تاكيد مي‌كنند كه چنين خطري عملاً وجود ندارد؛ مشكل زماني تشديد مي‌شود كه پاي خودشان در تاسيس نيروگاه هسته‌اي ايران گير است. روس‌ها از يك طرف سودي بسيار كلان از سال‌ها «ساخت» نيروگاه برده‌اند و مي‌برند؛ از طرف ديگر اگر روزي نيروگاه تمام شود تبليغات آمريكا، كه روس‌ها دروغش مي‌دانند، بسيار شدت خواهد گرفت. استقرار سپر موشكي ممكن است چنان كه روس‌ها مي‌گويند آغازكننده جنگ سردي ديگر باشد، اما در عين حال ممكن است ابعاد اين جنگ جديد با جنگ سرد پيشين تفاوت عمده داشته باشد و چنان كه برخي از تحليل‌گران سوسياليست مانند مزاروش مي‌پندارند، بخشي از پروژه دراز مدت آمريكا براي تنگ كردن حلقه محاصره نظامي حول تنها رقيب اقتصادي جدي باشد؛ چين. خب پيداست كه ابعاد بازي خيلي گسترده و بازيگران جدي و قدرتمند هستند. اين وسط كسي دغدغه قرباني شدن چند بچه يا ويران شدن اين يا آن سرزمين را ندارد؛ و اصلاً چرا كه نه وقتي كه به سودش مي‌ارزد؟

هر چه بيش‌تر مي‌گذرد چين و آمريكا به موازات يكديگر شباهت‌هاي بيش‌تري به الگوي مجتمع صنعتي- نظامي پيدا مي‌كنند. همه اين‌ها بدون نقش مهمي كه توليد و تجارت سلاح به مدد ديكتاتورهاي خريدار و مشتاق بازي مي‌كند، غير از اين مي‌بود كه الان هست.

در همين ارتباط: كيهان امروز سرمقاله‌اي دارد به نام "ايستگاه پاياني" كه در آن گفته اين سلاح‌ها آخرش به دست اسلام‌گرايان منطقه خواهد افتاد! خوب بود!؟

يل راجرز هم در اپن‌دموكراسي مقاله‌اي دارد در مورد همين معامله تسلحاتي با عنوان "Weapons of mass consequence" خصوصا خواندن بند آخرش را توصيه مي‌كنم؛ لبخند اسامه

۳ نظر:

ناشناس گفت...

از حضورتان در همبستگی وبلاگ نویس ها با دانشجویان ممنونیم
برای آن که این روز در خاطره ها بماند و اثری ماندگار خلق شود، ایده ای داریم که با همکاری وبلاگ نویسان بارور می شود. از همه ی شرکت کنندگان که شما را نیز شامل می شود می خواهیم که روز 14 مرداد به جز تغییر دادن عنوان وبلاگ خود به "14 مرداد روز همبستگی وبلاگ نویسان با دانشجویان دربند"، متن کوتاهی نیز که حداکثر 101 کلمه داشته باشد در مورد هم بستگی وبلاگ نویسان با دانشجویان یا هر موضوع دیگری که به ذهنتان می رسد و به دانشجویان مربوط است بنویسید. 101 کلمه به پاسداشت صد و یکمین سالگرد انقلاب مشروطه انتخاب شده است.

بهترین متن های نوشته شده را به صورت جزوه ی کوچکی در می آوریم و پس از آزادی دانشجویان از طرف همه ی وبلاگ نویس ها به آن ها هدیه خواهیم کرد.

منتظر نوشته ی خلاقانه ی شما در روز 14 مرداد هستیم.
قربانتان

ناشناس گفت...

سلام دوست من!

با وب‌لاگ خوب شما همین الان آشنا شدم.

در کل با زمینه فکری شما احساس نزدیکی می‌کنم و دانش شما در زمینه موضوعات جغرافیای سیاسی-اجتماعی جهان قابل توجه است.

اعتراف می‌کنم که متاسفانه نوشته‌های مفصل و پر حجم در فضای وب‌لاگ شهر کمتر مورد استقبال عمومی قرار می گیرند و به همین دلیل این گونه وب‌لاگ‌ها در انبوه وب‌لاگ‌های زرد گمنام تر می‌مانند.


اما چند نکته کوچک:
1. روس‌ها از يك طرف سودي بسيار كلان از سال‌ها «ساخت» نيروگاه برده‌اند و مي‌برند.
موضوع سود روسیه از ساخت نیروگاه هسته‌ای برای ایران از لحاظ مالی چندان قابل توجه نیست. روسیه از این موضوع به عنوان یک اهرم فشار منفعت می‌برد. همچنین این پروژه به زنده سرپا ماندن صنعت هسته‌ای روسیه کمک می‌کند.

2. استقرار سپر موشكي ممكن است چنان كه روس‌ها مي‌گويند آغازكننده جنگ سردي ديگر باشد، اما در عين حال ممكن است ابعاد اين جنگ جديد با جنگ سرد پيشين تفاوت عمده داشته باشد و چنان كه برخي از تحليل‌گران سوسياليست مانند مزاروش مي‌پندارند، بخشي از پروژه دراز مدت آمريكا براي تنگ كردن حلقه محاصره نظامي حول تنها رقيب اقتصادي جدي باشد؛ چين.


من فکر می‌کنم متاسفانه این تحلیل درست است. آمریکا برای حفظ تفوق نظامی-اقتصادی خود بر جهان مجبور به کنترل چین (و هند و روسیه) می‌باشد و این امر بدون کنترل منابع انرژی خاورمیانه ممکن نیست. من فکر می‌کنم ما در آستانه جنگ سرد نیستیم، جنگ سرد مدت‌هاست که شروع شده است و ترس من این است که ما در آستانه بروز یک جنگ گرم در ابعادی غیر قابل پیش‌بینی باشیم.


باز هم به شما سر خواهد زد. موفق باشید.

علي معظمي گفت...

به بامداد؛ ممنون از توجه شما، با دوستي