۱۰ مرداد ۱۳۸۶

"بدن‌ها و فولادها"

نادر مطلبي نوشته در سايت رخداد درباره "تجربه متفاوت جنبش دانشجویی ایران و اروپا" و توصيه‌اي كه زماني اصلاح‌طلبان به دانش‌جويان مي‌كردند تا "كار تئوريك" كنند و تجربه اروپائيان را بخوانند؛
تجربه جنبش دانشجویی اروپا و امریکا و چهره های فعال آن به غایت دور تر از تجربه‌ای بود که «جنبش دانشجویی همسو» در ایران از سر می‌گذراند. تا حدی که با طعنه می‌توان گفت این فاصله، هم اکنون نیز بین تجربه مثلاً فعالان زن ایرانی (با گرایشات فمینیستی) نظیر مهرانگیز کار با کسانی چون لوس ایرگاری یا سونتاگ و ...، و یا تجربه زیسته روشنفکران ایرانی چون مراد فرهادپور، بیژن حکمت و ... با چهره‌هایی چون بادیو، آگامبن وجود دارد.
این فاصله خاصه در مورد تجربه جنبش دانشجویی اروپا، نه در فاصله آرمان‌های «ما» با می ۶۸ که تجلی آن در روزنامه «
Die Tageszeitung»، با آن آزادی مطلقی که حتی به حروفچین‌ها اجازه می‌داد هر نظری که دارند در لا بلای مقاله نویسنده با باز کردن یک پرانتز بنویسند، یا مثلاً در امریکا، «هی پی»‌هایی که توانستند به هیچ مزاحمتی یک خوک را در مقابل نیکسون کاندید ریاست جمهوری معرفی کنند، نیست. حتی این فاصله در میراث فکری متفاوت آنها که ریشه در تجربه بی‌واسطه مدرنیته، کانت، هگل، مارکس، در تجربه بی‌سابقه خشونت در جنگ دوم جهانی و ... دارد، نیست.
بلکه این فاصله را می‌توان به وضوح
و با علامت‌های مشخص و مختصات کاملاً دقیق در نامه خانواده‌های سه دانشجوی زندانی امیر کبیر دید و لمس کرد

ادامه را در اين‌جا بخوانيد

هیچ نظری موجود نیست: