درباره چاوز، به بهانه آرنت
در كامنتهاي پستي كه در مورد فيلترينگ سايت آرشيو ماركسيستها نوشته بودم، گفتوگويي رفت ميان من و دوستي به نام اسد در مورد تعريضي كه در حاشيه بحث فيلترينگ به چاوز كرده بودم - در مورد پيشنهاد تغيير در قانون اساسي ونزئلا. من البته پذيرفتم كه كلمات مناسبي را براي اشاره به اين ماجرا بهكار نبردهام.
ديشب داشتم مقالهاي را كه چند روز پيش اليزابت يانگ بروئل، زندگينامه نويس هانا آرنت، در نيشن نوشته ميخواندم. مقاله كه عنوانش هست "آرنت خواني در كاراكاس" راجع به ديدار اخير يانگ بروئل از ونزئلا است كه به دعوت يك حلقه مطالعات هانا آرنت صورت گرفته و بهانه آن صدمين سالگرد تولد آرنت بوده است. مطلب يانگ بروئل زياد خوشخوان نيست و درباه عنوانش هم كه من را به خواندنش جذب كرد چيز زيادي نميگويد؛ شايد هم چون با توقع من فاصله داشت چنين گمان ميكنم (انتظار داشتم چيزي شبيه مقالههاي اخير مجله ديسنت درباره آموزش فلسفه در جاهاي مختلف دنيا باشد؛ مثل "آموزش افلاطون در فلسطين"، كه خب، نبود). با اين همه گزارش يانگ بروئل از ونزئلا قابل تامل است
نكته مهم براي من در مقاله يانگ بروئل يكي اين بود كه نشان ميداد چگونه قانون در ونزئلا رفته رفته به تعليق در ميآيد و چگونه امكانات تكثر سياسي كه فعلا قابل توجه هستند محدود ميشوند. چنان كه يانگ بروئل ميگويد
ديشب داشتم مقالهاي را كه چند روز پيش اليزابت يانگ بروئل، زندگينامه نويس هانا آرنت، در نيشن نوشته ميخواندم. مقاله كه عنوانش هست "آرنت خواني در كاراكاس" راجع به ديدار اخير يانگ بروئل از ونزئلا است كه به دعوت يك حلقه مطالعات هانا آرنت صورت گرفته و بهانه آن صدمين سالگرد تولد آرنت بوده است. مطلب يانگ بروئل زياد خوشخوان نيست و درباه عنوانش هم كه من را به خواندنش جذب كرد چيز زيادي نميگويد؛ شايد هم چون با توقع من فاصله داشت چنين گمان ميكنم (انتظار داشتم چيزي شبيه مقالههاي اخير مجله ديسنت درباره آموزش فلسفه در جاهاي مختلف دنيا باشد؛ مثل "آموزش افلاطون در فلسطين"، كه خب، نبود). با اين همه گزارش يانگ بروئل از ونزئلا قابل تامل است
نكته مهم براي من در مقاله يانگ بروئل يكي اين بود كه نشان ميداد چگونه قانون در ونزئلا رفته رفته به تعليق در ميآيد و چگونه امكانات تكثر سياسي كه فعلا قابل توجه هستند محدود ميشوند. چنان كه يانگ بروئل ميگويد
This seems to be a type of revolution that progresses--or actually regresses--by two main means. First, the laws of the land change constantly, so that no one knows what the law is--you have to tune in to the president's briefings for news. The most serious changes are the decrees challenging the Constitution itself, which have altered the legislative, judiciary, executive and citizens-support branches, filling up the government with Chavistas. This is a process that could end in one-party dictatorship, because Chávez is now insisting that all the Chavista parties combine into one, a grand coalition like the ones Arendt warned about, which will be stifling even for his own followers--a potentially disastrous blocking of new life in the revolution itself. He has proposed a constitutional amendment that would allow him to run for election in 2012, bypassing a previously established term limit
نكته ديگر هم اين است كه هر تعبيري براي سياستهاي اخير چاوز داشته باشيم، به عنوان كساني كه رويكرد سوسياليستي را بها ميدهند، نميتوانيم به خشونت در حال گسترش و ميليتاريزه شدن فضاي ونزئلا با خوشبيني نگاه كنيم؛ خصوصاً زماني كه با دولتي مواجهيم كه براي ادامه حيات اقتصادياش نه به مردم، كه به نفت وابسته است
The vice-rector of Simon Bolivar University described to me in horrified detail how one of her students had been shot at close range: A policeman put his gun right to the downed student's hand and then to his leg so that both were shattered from within by plastic bullets designed to be used at a distance. Arms importation is booming, and there are huge numbers of small arms in militia hands (and, of course, this means that many weapons make their way into the growing criminal arena, where thefts and homicides are on the rise). But on a day-to-day basis, the danger is more that the Bolivarian Revolution will operate increasingly like a perverse bank; it is, like Iran's, what might be called a Resources Revolution, one keyed to the world-historical moment in which those who control natural resources can spend independently of the wealthy elites they have overthrown. Chávez, the petro-revolutionary, does not have to pay any attention to people who grew wealthy--or even just got technically and professionally educated--under the Punto Fijo regime
البته من ميدانم كه طيف بزرگي از چپ جهاني متاسفانه الان رويكردشان به مسئله ونزئلا و نقدهايي از دست نوشته يانگ بروئل مانند نويسنده اين وبلاگ است، اما من فكر نميكنم اين رويكرد براي آينده مردم ونزئلا فايدهاي داشته باشد؛ همانطور كه امثال اين رويكردهاشان براي ما هم چيزي به ارمغان نميآورد؛ نه براي ما و شايد، نه حتي براي آقاي احمدينژاد و طرفدارانش
توضيح: فكر نميكنم لازم باشد بگويم كه من چنين نظرياتي را به آقاي اسد، دوستي كه براي آن پست نظر گذاشته، و يا لزوماً به دوستان ديگري كه با نظر من مخالف هستند، و يا از آقاي چاوز دفاع ميكنند نسبت نميدهم؛ غرض بازگويي نمونهاي است از نوع رويكردي كه امروز در ميان چپ گسترده است
پينوشت: اگر اين موضوع براي شما نيز مسئلهساز است، خوب است مطلب اخير لابراتوار كلنگ با عنوان " در آمریکای لاتین باید دنبال چه گشت؟" را هم بخوانيد
توضيح: فكر نميكنم لازم باشد بگويم كه من چنين نظرياتي را به آقاي اسد، دوستي كه براي آن پست نظر گذاشته، و يا لزوماً به دوستان ديگري كه با نظر من مخالف هستند، و يا از آقاي چاوز دفاع ميكنند نسبت نميدهم؛ غرض بازگويي نمونهاي است از نوع رويكردي كه امروز در ميان چپ گسترده است
پينوشت: اگر اين موضوع براي شما نيز مسئلهساز است، خوب است مطلب اخير لابراتوار كلنگ با عنوان " در آمریکای لاتین باید دنبال چه گشت؟" را هم بخوانيد
انواع و اقسام توریسم از خاستگاه های مختلف برای پاسخ دادن به نیاز انواع و اقسام مارکت داخلی تعبیرهای متفاوتی از چاوزگرایی ارائه میکنند. مدیای جریان اصلی غربی ناگهان نگران وضعیت دموکراسی در ونوزئلا میشود، و مدیای جریان اصلی در ایران مشغول ارجگذاری به مبارزات ضد استکباری هوگو چاوز میگردد. نگاه توریستی آسانترین کار است. میشود «جاذبه های توریستی محل» را دوست داشت یا نداشت، میتوان برای چاوز یا مخالفان او هورا کشید یا آنها را محکوم کرد. برای توریسم آنچه اهمیت دارد ارزش مصرف داخلی برداشتی ست که از چاوز ارائه میشود.
...
نیروهای اجتماعی که امروز در آمریکای لاتین به حرکت در آمده اند واقعی هستند. برای این نیروها الهام بخش بودن حرکت شان برای دانشجویان زیبای بریتانیایی همانقدر اهمیت دارد که ابراز نگرانی لیبرالهای نیویورک تایمز از وضعیت «تولرانس» در کاراکاس. اصل مطلب آن پروسه ایست که درست زیر دماغ این دانشجوهای زیبا، و زیر دماغ ما، دارد اتفاق می افتد: تصرف کارخانه، خودگردانی، دموکراسی مشارکتی و به طور کلی لحظه ای از مقاومت اجتماعی در قرن بیست و یکم
۳ نظر:
سلام آقای معظمی بسیار عزیز،
راستش کمی از دست خودم ناراحت هستم، چرا که این همه مدت نوشتههای شما را خواندم و به موافقت سر تکان دادم و بعد اولین نظری که اینجا میگذارم به مخالفت است.
در آنچه که گفتید من هم با شما همسو هستم، بخصوص اگر مخاطب نقد ما جامعه ونزوئلا باشد. ولی وقتی مخاطب مطلبی که به فارسی نوشته شده خود ما هستیم شاید بد نباشد که از دست آوردهای ونزوئلا و سمت و سوی آن و تفاوت آن با با سیاستهای آقای احمدینژاد نیز بگوییم. اتفاقا دلیل مخالفت هیستریک روابط ایران با ونزوئلا و یا نیکاراگوئه (مروجان بازار آزاد در ایران) از این نشئت میگیرد که چنین روابطی ممکن است به نعمیق جنبش و تقویت سمت و سوی سوسیالیستی منحر بشود.
از انتقادی با این سمت و سوی نتیجه بسیار مهمتری هم عاید میشود و آن هم روشنتر شدن مواضع و مرزبندیهای چپ در میان جنبش است. این هم فرصتی است و هم امکانی برای ترویج ایده سوسیالیسم.
البته تاثیر منفی این نزدیکی، یعنی تشدید سیاست خارجی ج. ا. در مقابله با جامعه جهانی را نیز نباید کتمان کرد.
اسد
آقای علی معظمی
متاسفانه مخالفت با جمهوری اسلامی و مشخصاً این روزها با محمود احمدی نژاد به یک ژست روشنفکری تبدیل شده. به حضور عزیز شما عرض کنم که این ژست شاید فقط در داخل ایران رنگ روشنفکری داشته باشد. من متاسفم که می بینم هم وطنان عزیز حتی به قیافه احمدی نژاد هم کار دارند و اگر هم نقد می کنند از همین قیافه و لباس و صورت ظاهر عمیق تر نمی شوند
در نقد دولت های جمهوری اسلامی از رفسنجانی به بعد هر کسی اول از همه باید متوجه باشد که دولت ایران شاید سریع ترین و مستقیم ترین و بی بازگشت ترین حرکت را به سوی بازار آزاد داشته است. طوری که در خیلی موارد ایران حتی از استاندارهای دبلیو تی او جلوتر است
مثلاً در محصولات کشاورزی تعرفه واردات تقریباً صفر است. در حالیکه کشاورزی هنوز مشمول مقررات بازار جهانی نیست و ایران هم هنوز عضو نشده.
بنابراین اگر روبنا را و قیافه آقای احمدی نژاد را ول کنیم و به اصل ماجرا بپردازیم خواهیم دید که روش احمدی نژاد با چاوز زمین تا آسمان فرق دارد
شاید برای آدمی مثل ابراهیم نبوی موجه باشد که به صرف چفیه به گردن انداختن چاوز او را برادر چاوز خطاب کند و نتیجه ای هم بگیرد. اما از اهل اندیشه مثل شما بعید است
خوب است این فیلم آخری جان پیلجر را هم ببینید اگر دسترسی دارید که مشخصاً در مورد ونزوئلا است
The War on Democracy
چون می بینم خیلی ارادت به خانم هانا آرنت هم دارید بد نیست یک قرائت دیگر از این بانو را هم بخوانید که بیشتر از ماجرای تیر خوردن یک دانشجو در کاراکاس وصف حال امروز ماست
دنیایی که وقتی یک میلیون غیر نظامی در عراق کشته می شوند کک کسی نمی گزد ولی صدای یک تیر در تهران یا کاراکاس گوش دنیا را کر می کند
کتاب
Triumph of the Market
نوشته
Edward S. Herman
راستی کتاب آنتونیو نگری هم کلش روی وب هست
Empire
را می گویم. گرچه به نظرم تا به حال باید به فارسی ترجمه شده باشد
حالا که آن دوستمان اسد است بگذار ما هم باشیم
ضیغم
اخیرا در مانتلی ریویو یک مقاله درباره ونزوئلا منتشر شده با عنوان "نمونه ای خوب از چپ بد" . مطلب قابل تاملی است.
ارسال یک نظر