معصوميتِ موهوم سرمايهداري
نويسنده "حرف غريب" بحثي را كه در پستهاي قبلي من و او درگرفته بود ادامه داده است؛ از او ممنونم. اگر مقدمه مطلب آخرش را با عنوان "سرمايهداري چه كار بايد بكند؟" بخوانيد در مورد سير اين گفتوگو نوشته و مرا از توضيح آن معاف كرده است. حالا من سعي ميكنم چند خطي جواب بدهم
اول- در همان مقدمه پرسيده كه ايا بالاخره من موضعگيري شريعتمداري را محلي براي نگراني براي كشورهاي عربي منطقه مي دانم يا نه؟ من در همان پست اول نوشته بودم كه سرمقاله كيهان همين پيامدهاي پيشبينيپذير را به دنبال داشت؛ يعني واكنش اعراب با منطق سياست روز دنيا همخوان است - سواي نظري كه ما درباره چنسن منطقي داشته باشيم - اما اينكه آيا بهطور عيني هم جاي نگراني برايشان وجود دارد يا نه، اين را نمي دانم؛ تا جايي كه من ميدانم ايران در موازنه نظامي حتي تا پيش از اين قرارهاي مبادله تسليحاتي اخير هم از كشورهاي خليج (در مجموع و از عربستان بهطور مشخص) در جايگاه پايينتري است؛ منظور اينكه اعراب براي حفظ برتري تسليحاتي نسبت به ايران اصلا نيازي به خريد سلاح جديد نداشتند و ندارند
دوم- بر سر عنوان مزدور بحثي ندارم ديگر هر ... كه هستند باشند! از اين يكي بهجايي نميرسيم
سوم- اما آيا خريد تسليحات نظامي مانند اف 16 و بمب چند تني و غيره، اصلاً دخلي به سركوب ملت دارد، يا من دارم مغلطه ميكنم؟ فكر مي كنم دخلي د ارد، به اين دليل؛ ممكن است شما براي سركوب يك تظاهرات احتمالي در خيابانهاي رياض با چند نفربر كارتان پيش برود و اصولاً انداختن بمب چند تني از يك هواپيماي ضد رادار پيشرفته روي تظاهر كنندگان احمقانه و نشدني باشد، اما نكته اين است كه هر خريد تسليحاتي عمدهاي يا به عبارت ديگر هر گسترش قابل توجهي در نيروي نظامي و قوه قهريه، اصولاً ميتواند حركتي ضد دموكراتيك باشد؛ در صلح يا در جنگ
مسئله اين است كه گسترش قوه قهريه همانطور كه قبلاً هم گفتم يعني تمركز قدرت در جايي كه نظارت دموكراتيك بر آن يا وجود ندارد يا بهسختي امكانپذير است؛ چنين تمركزهايي و ابزارهاي آنها ابزارهايي ضد دموكراتيك و در خدمت سركوب هستند؛ مستقيم يا غير مستقيم. وقتي شما نيروي نظامي را بزرگ ميكنيد داريد از درآمد بالاخره مخدود يك ملت، يا گيرم كل دنيا، سهمي را به نيرويي غير قابل نظارت ميدهيد. اين گسترش كانونهاي غير قابل نظارت، در كنار مسئله تمركز، مضمونهايي هستند كه در نقد دموكراتيك به آنها توجه ميشود براي نمونه نقدي كه از سوي برخي از فيلسوفان تكنولوژي بر خود ذات (!) تكنولوژي هستهاي ميشود از همين دست است* معتقدان به چنين نقدي (از جمله خود من!) معتقدند كه صرف وجود تكنولوژياي چنان حساس كه ترتيبات ويژه امنيتي را ميطلبد به تمركزي غير دموكراتيك ميانجامد كه ميتواند در لحظات بحراني؛ يا لحظاتي كه اليت كنترل كننده آن تكنولوژي تصميم ميگيرند، براي كليت يك ملت سرنوشتساز باشد، بدون آنكه آن مردم امكان مداخله در تصميمات مربوط را يافته باشند
پس مشكل ذات غير دموكراتيك اين تكنولوژيها و مصنوعات استغ و بهطور خاص مصنوعات نظامي و خب كليد زندان هم در دست كسي خطرناك است كه بتواند نگهش دارد و به ديگري ندهد؛ و پيداست كه با چه وسيلهاي آن كليددار ميتواند به در دست داشتن كليد مطمئن بماند
چهارم- من البته هنوز هم فكر ميكنم كه اسلحه اسيب ميزند و ميكشد؛ دستكم قرار است چيني كاري ازش بيايد، اينطور نيست؟ يعني اگر هم ادعا ميشود كه اسلحه خاصيت بازدارندگي دارد (كذا) به دليل همين قابليت كشنده بودنش است، نه؟ بعد هم اتفاقاً بر خلاف ادعاي دوستمان كشورهايي كه در گير جنگ نيستند سلاحهاشان را حفظ نميكنند؛ وقتي منطق پيشگيري از خطر جنگ، انباشت تسليخاتي شد، چنين كشورهاي صلحطلبي هم مدام اسلحه جديد مي خرند و قبليها را از دور خارج ميكنند؛ اسلخهسازان در كوتاه مدتهاي صلح بيكار و كسب نميمانند.
پنجم- دوست من درباره اين كه گفته بودم توليدكنندگان و تاجزان اسلحه به بحرانزايي دست ميزنند تا اسلحه بفروشند گفته كه
مسئله اين است كه در اين دنياي زيبا به اندازه كافي هر طرف كه برويم شرارت انساني ميبينيم؛ از نوع سرمايهدارانه يا پيشاسرمايهدارانهاش. و حالا اين كه بدبختيهاي ما بيشتر با نوعي از انواع اين شرارت ها رقم خورده است، دليل نميشود كه از باقياش بركنار بمانيم يا مانده باشيم
مهم اين است كه اگر شما هم به "نقد دموكراتيك" معتقديد، نمي توانيد مهمترين منبع بازتوليد سلطه در جهان معاصر، يعني سرمايهداري، را از نظر دور بداريد؛ اين ربطي به گرايش سياسي من يا كس ديگري هم ندارد. مسئله اين است كه قدرت كجاست، و آن قدرت براي تقويت و تثبيت خود به چه ابزارهايي متوسل ميود و چه مكانيزمهايي دارد؛ من و شما با همه بدبختيهامان در حاشيه نزاع جهاني بزرگتري زندگي مي كنيم و اتفاقاً حاد شدن و ابعاد جهاني يافتن مشكلات ما در سالهاي اخير به دليل ان است كه اين بازي يك بازي سرتاسري است. مسئله گسترش نئوليبرليستي نظام سرمايهداري در كل جهان، امروز در درون همين مرزها هم با مسئله خصوصيسازي پيوند خورده؛ بخواهيم يا نخواهيم ما در جهان همين قدرتها زندگي مي كنيم و حتي اگر غيرمسئولانه نينديشيم كه همه مشكلات ما به سرمايهداري جهاني برميگردد، سادهانديشانه هم نبايد از كنار سهم اين قدرتها و بازيشان بگذريم
--------------------
* براي نمونهاي از اين نوع نقد تكنولوژي، ميتوانيد رجوع كنيد به مقاله لنگدون وينر با عنوان
اول- در همان مقدمه پرسيده كه ايا بالاخره من موضعگيري شريعتمداري را محلي براي نگراني براي كشورهاي عربي منطقه مي دانم يا نه؟ من در همان پست اول نوشته بودم كه سرمقاله كيهان همين پيامدهاي پيشبينيپذير را به دنبال داشت؛ يعني واكنش اعراب با منطق سياست روز دنيا همخوان است - سواي نظري كه ما درباره چنسن منطقي داشته باشيم - اما اينكه آيا بهطور عيني هم جاي نگراني برايشان وجود دارد يا نه، اين را نمي دانم؛ تا جايي كه من ميدانم ايران در موازنه نظامي حتي تا پيش از اين قرارهاي مبادله تسليحاتي اخير هم از كشورهاي خليج (در مجموع و از عربستان بهطور مشخص) در جايگاه پايينتري است؛ منظور اينكه اعراب براي حفظ برتري تسليحاتي نسبت به ايران اصلا نيازي به خريد سلاح جديد نداشتند و ندارند
دوم- بر سر عنوان مزدور بحثي ندارم ديگر هر ... كه هستند باشند! از اين يكي بهجايي نميرسيم
سوم- اما آيا خريد تسليحات نظامي مانند اف 16 و بمب چند تني و غيره، اصلاً دخلي به سركوب ملت دارد، يا من دارم مغلطه ميكنم؟ فكر مي كنم دخلي د ارد، به اين دليل؛ ممكن است شما براي سركوب يك تظاهرات احتمالي در خيابانهاي رياض با چند نفربر كارتان پيش برود و اصولاً انداختن بمب چند تني از يك هواپيماي ضد رادار پيشرفته روي تظاهر كنندگان احمقانه و نشدني باشد، اما نكته اين است كه هر خريد تسليحاتي عمدهاي يا به عبارت ديگر هر گسترش قابل توجهي در نيروي نظامي و قوه قهريه، اصولاً ميتواند حركتي ضد دموكراتيك باشد؛ در صلح يا در جنگ
مسئله اين است كه گسترش قوه قهريه همانطور كه قبلاً هم گفتم يعني تمركز قدرت در جايي كه نظارت دموكراتيك بر آن يا وجود ندارد يا بهسختي امكانپذير است؛ چنين تمركزهايي و ابزارهاي آنها ابزارهايي ضد دموكراتيك و در خدمت سركوب هستند؛ مستقيم يا غير مستقيم. وقتي شما نيروي نظامي را بزرگ ميكنيد داريد از درآمد بالاخره مخدود يك ملت، يا گيرم كل دنيا، سهمي را به نيرويي غير قابل نظارت ميدهيد. اين گسترش كانونهاي غير قابل نظارت، در كنار مسئله تمركز، مضمونهايي هستند كه در نقد دموكراتيك به آنها توجه ميشود براي نمونه نقدي كه از سوي برخي از فيلسوفان تكنولوژي بر خود ذات (!) تكنولوژي هستهاي ميشود از همين دست است* معتقدان به چنين نقدي (از جمله خود من!) معتقدند كه صرف وجود تكنولوژياي چنان حساس كه ترتيبات ويژه امنيتي را ميطلبد به تمركزي غير دموكراتيك ميانجامد كه ميتواند در لحظات بحراني؛ يا لحظاتي كه اليت كنترل كننده آن تكنولوژي تصميم ميگيرند، براي كليت يك ملت سرنوشتساز باشد، بدون آنكه آن مردم امكان مداخله در تصميمات مربوط را يافته باشند
پس مشكل ذات غير دموكراتيك اين تكنولوژيها و مصنوعات استغ و بهطور خاص مصنوعات نظامي و خب كليد زندان هم در دست كسي خطرناك است كه بتواند نگهش دارد و به ديگري ندهد؛ و پيداست كه با چه وسيلهاي آن كليددار ميتواند به در دست داشتن كليد مطمئن بماند
چهارم- من البته هنوز هم فكر ميكنم كه اسلحه اسيب ميزند و ميكشد؛ دستكم قرار است چيني كاري ازش بيايد، اينطور نيست؟ يعني اگر هم ادعا ميشود كه اسلحه خاصيت بازدارندگي دارد (كذا) به دليل همين قابليت كشنده بودنش است، نه؟ بعد هم اتفاقاً بر خلاف ادعاي دوستمان كشورهايي كه در گير جنگ نيستند سلاحهاشان را حفظ نميكنند؛ وقتي منطق پيشگيري از خطر جنگ، انباشت تسليخاتي شد، چنين كشورهاي صلحطلبي هم مدام اسلحه جديد مي خرند و قبليها را از دور خارج ميكنند؛ اسلخهسازان در كوتاه مدتهاي صلح بيكار و كسب نميمانند.
پنجم- دوست من درباره اين كه گفته بودم توليدكنندگان و تاجزان اسلحه به بحرانزايي دست ميزنند تا اسلحه بفروشند گفته كه
نمیتوان چنین اتهاماتی سنگینی به تاجران و تولیدکنندگان اسلحه زد. به همین منوال میتوان در مورد تولیدکنندگان انواع داروها از جمله ایدز و هپاتیت هم صحبت کرد. حیات آنها وایسته به وجود و گسترش بیماری ایدز است، اما آیا این دلیل کافی برای این است که بگوییم آنها ایدز را گسترش میدهند؟ شاید این طور باشد اما به دلیل و مدرک نیاز هستمن البته خيلي متاسفم كه اتهام "سنگين" ناآرامي طلبي را به توليد كنندگان و تاجران اسلحه زدم؛ اما فعلاً كه شواهد براي اين تاجران معصوم تبرئه كننده نيست. اين درست است كه من نظام سرمايهداري را مقصر خيلي از مشكلات ميدانم؛ اما مقصر همه مشكلات هم نميدانم؛ مثلاً اين كه در افغانستان يا برخي از نقاط ايران هنوز خانوادهها جلوي تحصيلات دختران را ميگيرند خب، ربطي به نظام سرمايه ندارد. به همين ترتيب نظامهاي استبدادي و ارتجاعي در منطقه خاورميانه نيز صرفاً دستساز سرمايهداري نيستند و "همه" گناه به گردن آمريكا نيست؛ و تازه آمريكا هم معادل نظام سرمايهداري نيست، اما اين تصوير معصومانه از سران عرب خليج فارس و آمريكاييهاي تاجر اسلحه هم واقعاً عجيب است
مسئله اين است كه در اين دنياي زيبا به اندازه كافي هر طرف كه برويم شرارت انساني ميبينيم؛ از نوع سرمايهدارانه يا پيشاسرمايهدارانهاش. و حالا اين كه بدبختيهاي ما بيشتر با نوعي از انواع اين شرارت ها رقم خورده است، دليل نميشود كه از باقياش بركنار بمانيم يا مانده باشيم
مهم اين است كه اگر شما هم به "نقد دموكراتيك" معتقديد، نمي توانيد مهمترين منبع بازتوليد سلطه در جهان معاصر، يعني سرمايهداري، را از نظر دور بداريد؛ اين ربطي به گرايش سياسي من يا كس ديگري هم ندارد. مسئله اين است كه قدرت كجاست، و آن قدرت براي تقويت و تثبيت خود به چه ابزارهايي متوسل ميود و چه مكانيزمهايي دارد؛ من و شما با همه بدبختيهامان در حاشيه نزاع جهاني بزرگتري زندگي مي كنيم و اتفاقاً حاد شدن و ابعاد جهاني يافتن مشكلات ما در سالهاي اخير به دليل ان است كه اين بازي يك بازي سرتاسري است. مسئله گسترش نئوليبرليستي نظام سرمايهداري در كل جهان، امروز در درون همين مرزها هم با مسئله خصوصيسازي پيوند خورده؛ بخواهيم يا نخواهيم ما در جهان همين قدرتها زندگي مي كنيم و حتي اگر غيرمسئولانه نينديشيم كه همه مشكلات ما به سرمايهداري جهاني برميگردد، سادهانديشانه هم نبايد از كنار سهم اين قدرتها و بازيشان بگذريم
--------------------
* براي نمونهاي از اين نوع نقد تكنولوژي، ميتوانيد رجوع كنيد به مقاله لنگدون وينر با عنوان
Langdon Winner, "Do Artifacts Have Politics?", Daedalus, 109 (Winter 1980), pp.121-36
۱ نظر:
من گمان ميكنم از هيج كجاي استدلالهاي شما نميتوان شاهدي پيدا كرد بر نقش مستقيم اسلحهسازها در ايجاد بحران.
كسي منكر منافع آنها نيست ولي گمان نميكنيد براي اينكه فكر كنيم اين بحرانها به دست آنها اداره ميشود يا بخش فربهاي از آن به دست آنها ايجاد ميشود نياز دارد به مدرك و شاهد؟ در ضمن شما ميگوييد "به همين ترتيب نظامهاي استبدادي و ارتجاعي در منطقه خاورميانه نيز صرفاً دستساز سرمايهداري نيستند ". من ميگويم اصلا دستساز سرمايهداري نيستند. مگر پيش از ظهور سرمايهداري در منطقه نظامهاي دموكراتيك حاكم بودهاند؟ اين نظامها نتيجه منطقي نظامهاي پيشنند كه كمي تلطيف شدهاند
ارسال یک نظر