۱۹ مهر ۱۳۸۸

...

با سوز شعر ابتهاج را مي‌خواند:
نگر تا این شب خونین سحر کرد
چه خنجرها که از دل‌ها گذر کرد
ز هر خونِ دلی، سروی قد افراشت
به هر سروی، تذروی نغمه برداشت

۱ نظر:

ناشناس گفت...

.......


Akh.....