با ايسنا تماس بگيريد
[پينوشت دارد]
درست قبل از اين كه اين كلمات را شروع به نوشتن كنم، با ايسنا تماس گرفتم. روابط عمومي به گروه اجتماعي وصلم كرد تا درباره گزارشي كه ميخواستم به آن اعتراض كنم صحبت كنم. در آنجا با خانمي صحبت كردم كه اسمش را به من نگفت و من هم البته نپرسيدم. ايشان البته يكبار در اثناي صحبت به من گفت كه نميداند من كيستم كه لازم بداند جواب بدهد.
اسمم را گفتم. طبعاً دانستن اسم من تفاوتي در ماجرا پديد نميآورد؛ شايد صرفاً كمك ميكرد كه ايشان فكر نكند كسي ميخواهد كاملاً ناشناس حرفي بزند. البته اگر چنين كمكي كرده باشد.
گفتم به گزارش اعتراض دارم چون نژادپرستانه و توهينآميز است. تاريخ و عنوان گزارش را برايش خواندم و توضيح دادم كه اين روزها دارد روي اينترنت خوانده ميشود. گزارش برايش كاملاً آشنا بود، و بار اولي كه خواستم يك قسمتش را برايش بخوانم گفت كه همهاش را حفظ است (البته من هم باز خواندم، و راست ميگفت قبل از اين كه جمله را تمام كنم تا تهش را ميدانست).
گفت اين نظر شخصي شماست كه گزارش را نژادپرستانه ميخوانيد و مبنايي ندارد چون درباره اين گزارش تا به حال نقد زياد بوده (نگفت چه نقدهايي) ولي كسي چنين حرفي نزده. گفتم طبيعتاً نظر شخصي من است، اما اين دليل بيمبنا بودنش نيست.
گفتم نگاه نويسنده اين است كه افغانها از همين مختصر امكاناتي كه دارند هم نبايد برخوردار باشند. ادبياتش هم توهين آميز است.
ايشان از لحن و محتواي گزارش كاملاً دفاع ميكرد و مشخصاً با اين كه افغانها نبايد از همين امكاناتي كه دارند، برخوردار باشند كاملاًموافق بود. در هر قسمتي كه برايش خواندم هم هيچ توهيني نميديد. سعي كرد برايم استدلال كند كه مطالب كاملاً به جا و درست است.
اول درباره اين حرف زد كه تيتر هست "افغانهاي تهراني" كه دارد اشاره ميكند به اين كه اينها "اصالت ندارند". گفتم خانم اصالت چيست؟ گفت خود شما اصالتت تهراني است! گفتم من اصلاً اصالت ندارم. گفت ايراني بودن اصالت است! گفتم خانم از قضا گزارش شما مشخصاً دارد درباره كساني حرف مي زند كه در ايران به دنيا آمدهاند و همينجا بزرگ شدهاند...
باور اين خانم به اين كه خودش واقعاً يك چيزي دارد به اسم اصالت ايراني و ديگران هم يك چيزهايي دارند به اسم اصالت افغاني و غيره سفتتر از آن بود كه من از پسش برآيم (دقت كنيد: هيچ نژادپرستياي دركار نيست؛ ما فقط با آدمهاي اصيل و غير اصيل، يا بگوييم آدمهايي با اصالتهاي متفاوت طرف هستيم.)
اينجا بگويم كه اين خانم طرف صحبت من با وجود استدلالهايي كه داشت و اعتماد به نفسي كه در دفاع از اين "گزارش" از خودش بروز ميداد، خيلي جاها هم بهنوعي از بحث طفره ميرفت و مثلا به قديمي بودن گزارش يا اين كه "يك عالمه گزارش مثل اين جاهاي ديگر چاپ شده" اشاره ميكرد (در اين مورد گفتم من جاهاي ديگر هم اعتراض كردهام.)
فكر كردم شايد با اين آدم اصيل بتوانم از در ديگري وارد شوم؛ خصوصاً وقتي كه گفت "شما به اهداف گزارش توجه نكردهايد." گفتم چرا اتفاقاً به اهدافش خوب توجه كردهام و هدفش اين است كه افغانها بايد از امكانات حداقلي كه دارند محروم شوند.
اينجا بحث شكل عجيبي گرفت: من در ادامه همين جمله گفتم خانم شما روزنامهنگار هستيد، خبرنگار هستيد، دليلي ندارد نقش پليس را به عهده بگيريد، و كار پليس را بكنيد. سريع گفت ما كار پليس را نميكنيم، اما بلافاصله اضافه كرد: ما در وزارت كشور يك طرحي داريم به اسم "طرح طرد" ... و رسيد به اين كه "افغانها بايد بروند. اينها در بيست سال گذشته كلي از امكانات اين كشور استفاده كرده اند و شما ميدانيد كه همين الان چقدر دارند از اين امكانات استفاده ميكنند؟".
درست قبل از اين قسمت گفت و گو برايش همان تكهاي را خوانده بودم كه داشت ميگفت هر افغان "روزي بيش از دو دلار از يارانه" استفاده ميكند. گفتم بله خبرنگار شما نوشته كه روزي بيش از 2 دلار! و اضافه كردم كه "پس درست فكر ميكردم، چون شما داريد نقش پليس را بازي ميكنيد."
گفتم خانم محترم، شما خبرنگار كشوري هستيد كه 4 ميليون پناهنده در دنيا دارد. اگر يكي از روزنامههاي دست سوم آمريكايي چنين مطلبي درباره ايرانيان مهاجر چاپ كند ممكن است سردبيرش بيكار شود. گفتم در چند سال گذشته كودكان افغان از حق تحصيل محروم بودهاند: اين براي شما مهم نيست؟ شما اگر بچه داشته باشيد (گفت دارم) به هر جاي دنيا برويد بچهتان بايد از حق درس خواندن بهرهمند باشد؛ گفت آنجا هم قانون دارد. گفتم بله دارد، كنوانسيونهاي جهاني هست كه آن كشورها را الزام ميكند به بچه شما حق تحصيل بدهند.
...
اين گفت و گو سويههاي ناراحت كننده ديگري هم براي من داشت. الان فكر ميكنم كاش زنگ نزده بودم تا به عمق فاجعه پي ببرم. البته اين فكر غلطي است: اين باعث شد كه بفهمم با يك تصادف سر و كار نداريم. فكري پشت اين جور نوشتهها هست، كه حاضر است از سر اعتقاد، و يا شايد با گرفتن سفارش (نميدانم) در خدمت امثال "طرح طرد" درآيد.
(اين فكر البته اصلاً هم برنميتابد كه بهش بگويي "نژادپرستانه"؛ شايد چون ما ايرانيها اصلاً نژادپرست نيستيم. و نميتوانيم هم باشيم چون مردمان "اصيلي" هستيم لابد. آنها هم "اصالتشان" افغان است و بايد بروند...)
من توصيه ميكنم شما هم با ايسنا تماس بگيريد. اين دوستان اصيل ما نبايد فكر كنند قضيه واقعاً عادي است و هيچ كار شرمآوري انجام ندادهاند. اصلاً وقت نشد كه درباره سخافت گزارش از نظر فرم گزارش نويسي با ايشان حرف بزنم (نمي دانم آنجا ميتوانستم چيز بيشتري حالي كنم يا نه).
توصيه ميكنم شما هم به ايسنا زنگ بزنيد و سعي كنيد با گروه اجتماعي درباره گزارش صحبت كنيد. من خيلي سعي كردم عصباني حرف نزنم و مودب باشم تا حرف گم نشود؛ اينجور جاها به محض اين كه عصباني شوي فكر ميكنند برهان "طرد" تو را يافتهاند.
دوستاني كه زنگ ميزنند لطف بزرگي خواهند كرد اگر كنند حاصل مكالمهشان را در جايي بنويسند. اين شايد به تصميم درباره مرحله بعدي اعتراض كمك كند.
لينك: روابط عمومي ايسنا
در همين زمينه: باز هم نژادپرستي ايراني
پينوشت:
دوست ديگري (فرناز سيفي) با ايسنا تماس گرفت و نتيجه را برايم نوشت كه من گزارش ميكنم. در ضمن من متوجه شدم كه به احتمال زياد با خود نويسنده صحبت كرده بودم، چون فرناز با خود خانم نويسنده صحبت كرده كه ادبياتش بسيار با همان كسي كه من با او حرف زدم شبيه بوده است.
فرناز از نويسنده پرسيده كه چرا از بالا به افغانها نگاه كرده؟ خانم نويسنده جواب داده: "اگر شما حس كردي كه من به افغانها از بالا نگاه كردهام، پس من موفق شدهام، چون ميخواستم نگاه از بالا داشته باشم! چون ايراني هستم و ايران مال ما ايرانيهاست! و هر كس درباره كشورش مينويسد بايد از نگاه بالا باشه! خانم نويسنده بعد به فرناز گفته كه "تو حق نداري وارد حيطه كار من بشوي و نظر بدهي!
فرناز پرسيده كه: مگر تو اين را براي مخاطب ننوشتهاي؟
- شما هم فقط يك مخاطبي كه گزارش را اصلا خوب نخواندي
- ايراني اصيل اين گزارش رو تحسين ميكنه!
- زن حسابي ايراني اصيل چه مرضيست ديگر!؟ به خودت زحمت دادي بري كمپها و محلات افغانها ببيني از حقوق بديهي انساني محرومند، كه درس حتي نميتوانند بخوانند، بعد تو متلك ميگي كه آدامس ميجوند؟
فرناز جواب شنيده كه "ارزشهاي روزنامهنگاري" را نميشناسد! (البته به نويسنده ارزششناس گفته كه فوق ليسانس ژورناليسم دارد و سواد ژورناليسمش احتمالاً از خانم نويسنده بيشتر است.)
بعد خانم نويسنده گفته كه خيليها از گزارش ايشان تعريف كردهاند
- وزارت كشور و پليس احتمالاً؟ شما خبرنگاري، بايد كنار مردم بايستي، نه اين كه از بالا به مردم نگاه كني.
- آنها مردم كشور من نيستند!
- در دانشگاه به شما ياد دادهاند كه "مردم"، فقط مردم كشور ايران هستند؟! شما درباره مردم ايالات متحده هم احتمالاً با همين نگاه از بالا مينويسي؟ يا آنجا خودت را پايينتر ميبيني؟
از باقي مكالمه بگذريم. من نميدانم چند نفر در رسانههاي ما ممكن است مثل ايشان فكر كنند. اما حتي يك نفر هم زياد است؛ حتي اين كه يك نفر خانم نويسنده در ايسنا هست كه اينطور فكر ميكند و مينويسد و نوشتهاش هم منتشر هم ميشود خيلي، خيلي زياد است
اين كه خانم نويسنده نميتواند بفهمد كه مادر افغان هم همانقدر مادر است كه خود او، و فرزند آن مادر هم همانقدر حق انساني دارد كه فرزند او دارد، جاي تاسف است.
بايد به ايشان گفت كه اين طرز فكرش نه تنها درست نيست، نه تنها غير انساني است، بلكه ميتواند به انسانهايي مثل خود او آسيب بزند.
اين كه خانم نويسنده نميتواند بفهمد كه مادر افغان هم همانقدر انسان و همانقدر مادر است كه خود او، و اين كه كه فرزند آن مادر هم همانقدر حق و حقوق دارد كه فرزند او، جاي تاسف است. اميدوارم هيچ وقت روزي نيايد كه اين چيزها را در عمل بفهمد...
اين كه خانم نويسنده نميتواند بفهمد كه مادر افغان هم همانقدر مادر است كه خود او، و فرزند آن مادر هم همانقدر حق انساني دارد كه فرزند او دارد، جاي تاسف است.
درست قبل از اين كه اين كلمات را شروع به نوشتن كنم، با ايسنا تماس گرفتم. روابط عمومي به گروه اجتماعي وصلم كرد تا درباره گزارشي كه ميخواستم به آن اعتراض كنم صحبت كنم. در آنجا با خانمي صحبت كردم كه اسمش را به من نگفت و من هم البته نپرسيدم. ايشان البته يكبار در اثناي صحبت به من گفت كه نميداند من كيستم كه لازم بداند جواب بدهد.
اسمم را گفتم. طبعاً دانستن اسم من تفاوتي در ماجرا پديد نميآورد؛ شايد صرفاً كمك ميكرد كه ايشان فكر نكند كسي ميخواهد كاملاً ناشناس حرفي بزند. البته اگر چنين كمكي كرده باشد.
گفتم به گزارش اعتراض دارم چون نژادپرستانه و توهينآميز است. تاريخ و عنوان گزارش را برايش خواندم و توضيح دادم كه اين روزها دارد روي اينترنت خوانده ميشود. گزارش برايش كاملاً آشنا بود، و بار اولي كه خواستم يك قسمتش را برايش بخوانم گفت كه همهاش را حفظ است (البته من هم باز خواندم، و راست ميگفت قبل از اين كه جمله را تمام كنم تا تهش را ميدانست).
گفت اين نظر شخصي شماست كه گزارش را نژادپرستانه ميخوانيد و مبنايي ندارد چون درباره اين گزارش تا به حال نقد زياد بوده (نگفت چه نقدهايي) ولي كسي چنين حرفي نزده. گفتم طبيعتاً نظر شخصي من است، اما اين دليل بيمبنا بودنش نيست.
گفتم نگاه نويسنده اين است كه افغانها از همين مختصر امكاناتي كه دارند هم نبايد برخوردار باشند. ادبياتش هم توهين آميز است.
ايشان از لحن و محتواي گزارش كاملاً دفاع ميكرد و مشخصاً با اين كه افغانها نبايد از همين امكاناتي كه دارند، برخوردار باشند كاملاًموافق بود. در هر قسمتي كه برايش خواندم هم هيچ توهيني نميديد. سعي كرد برايم استدلال كند كه مطالب كاملاً به جا و درست است.
اول درباره اين حرف زد كه تيتر هست "افغانهاي تهراني" كه دارد اشاره ميكند به اين كه اينها "اصالت ندارند". گفتم خانم اصالت چيست؟ گفت خود شما اصالتت تهراني است! گفتم من اصلاً اصالت ندارم. گفت ايراني بودن اصالت است! گفتم خانم از قضا گزارش شما مشخصاً دارد درباره كساني حرف مي زند كه در ايران به دنيا آمدهاند و همينجا بزرگ شدهاند...
باور اين خانم به اين كه خودش واقعاً يك چيزي دارد به اسم اصالت ايراني و ديگران هم يك چيزهايي دارند به اسم اصالت افغاني و غيره سفتتر از آن بود كه من از پسش برآيم (دقت كنيد: هيچ نژادپرستياي دركار نيست؛ ما فقط با آدمهاي اصيل و غير اصيل، يا بگوييم آدمهايي با اصالتهاي متفاوت طرف هستيم.)
اينجا بگويم كه اين خانم طرف صحبت من با وجود استدلالهايي كه داشت و اعتماد به نفسي كه در دفاع از اين "گزارش" از خودش بروز ميداد، خيلي جاها هم بهنوعي از بحث طفره ميرفت و مثلا به قديمي بودن گزارش يا اين كه "يك عالمه گزارش مثل اين جاهاي ديگر چاپ شده" اشاره ميكرد (در اين مورد گفتم من جاهاي ديگر هم اعتراض كردهام.)
فكر كردم شايد با اين آدم اصيل بتوانم از در ديگري وارد شوم؛ خصوصاً وقتي كه گفت "شما به اهداف گزارش توجه نكردهايد." گفتم چرا اتفاقاً به اهدافش خوب توجه كردهام و هدفش اين است كه افغانها بايد از امكانات حداقلي كه دارند محروم شوند.
اينجا بحث شكل عجيبي گرفت: من در ادامه همين جمله گفتم خانم شما روزنامهنگار هستيد، خبرنگار هستيد، دليلي ندارد نقش پليس را به عهده بگيريد، و كار پليس را بكنيد. سريع گفت ما كار پليس را نميكنيم، اما بلافاصله اضافه كرد: ما در وزارت كشور يك طرحي داريم به اسم "طرح طرد" ... و رسيد به اين كه "افغانها بايد بروند. اينها در بيست سال گذشته كلي از امكانات اين كشور استفاده كرده اند و شما ميدانيد كه همين الان چقدر دارند از اين امكانات استفاده ميكنند؟".
درست قبل از اين قسمت گفت و گو برايش همان تكهاي را خوانده بودم كه داشت ميگفت هر افغان "روزي بيش از دو دلار از يارانه" استفاده ميكند. گفتم بله خبرنگار شما نوشته كه روزي بيش از 2 دلار! و اضافه كردم كه "پس درست فكر ميكردم، چون شما داريد نقش پليس را بازي ميكنيد."
گفتم خانم محترم، شما خبرنگار كشوري هستيد كه 4 ميليون پناهنده در دنيا دارد. اگر يكي از روزنامههاي دست سوم آمريكايي چنين مطلبي درباره ايرانيان مهاجر چاپ كند ممكن است سردبيرش بيكار شود. گفتم در چند سال گذشته كودكان افغان از حق تحصيل محروم بودهاند: اين براي شما مهم نيست؟ شما اگر بچه داشته باشيد (گفت دارم) به هر جاي دنيا برويد بچهتان بايد از حق درس خواندن بهرهمند باشد؛ گفت آنجا هم قانون دارد. گفتم بله دارد، كنوانسيونهاي جهاني هست كه آن كشورها را الزام ميكند به بچه شما حق تحصيل بدهند.
...
اين گفت و گو سويههاي ناراحت كننده ديگري هم براي من داشت. الان فكر ميكنم كاش زنگ نزده بودم تا به عمق فاجعه پي ببرم. البته اين فكر غلطي است: اين باعث شد كه بفهمم با يك تصادف سر و كار نداريم. فكري پشت اين جور نوشتهها هست، كه حاضر است از سر اعتقاد، و يا شايد با گرفتن سفارش (نميدانم) در خدمت امثال "طرح طرد" درآيد.
(اين فكر البته اصلاً هم برنميتابد كه بهش بگويي "نژادپرستانه"؛ شايد چون ما ايرانيها اصلاً نژادپرست نيستيم. و نميتوانيم هم باشيم چون مردمان "اصيلي" هستيم لابد. آنها هم "اصالتشان" افغان است و بايد بروند...)
من توصيه ميكنم شما هم با ايسنا تماس بگيريد. اين دوستان اصيل ما نبايد فكر كنند قضيه واقعاً عادي است و هيچ كار شرمآوري انجام ندادهاند. اصلاً وقت نشد كه درباره سخافت گزارش از نظر فرم گزارش نويسي با ايشان حرف بزنم (نمي دانم آنجا ميتوانستم چيز بيشتري حالي كنم يا نه).
توصيه ميكنم شما هم به ايسنا زنگ بزنيد و سعي كنيد با گروه اجتماعي درباره گزارش صحبت كنيد. من خيلي سعي كردم عصباني حرف نزنم و مودب باشم تا حرف گم نشود؛ اينجور جاها به محض اين كه عصباني شوي فكر ميكنند برهان "طرد" تو را يافتهاند.
دوستاني كه زنگ ميزنند لطف بزرگي خواهند كرد اگر كنند حاصل مكالمهشان را در جايي بنويسند. اين شايد به تصميم درباره مرحله بعدي اعتراض كمك كند.
لينك: روابط عمومي ايسنا
در همين زمينه: باز هم نژادپرستي ايراني
پينوشت:
دوست ديگري (فرناز سيفي) با ايسنا تماس گرفت و نتيجه را برايم نوشت كه من گزارش ميكنم. در ضمن من متوجه شدم كه به احتمال زياد با خود نويسنده صحبت كرده بودم، چون فرناز با خود خانم نويسنده صحبت كرده كه ادبياتش بسيار با همان كسي كه من با او حرف زدم شبيه بوده است.
فرناز از نويسنده پرسيده كه چرا از بالا به افغانها نگاه كرده؟ خانم نويسنده جواب داده: "اگر شما حس كردي كه من به افغانها از بالا نگاه كردهام، پس من موفق شدهام، چون ميخواستم نگاه از بالا داشته باشم! چون ايراني هستم و ايران مال ما ايرانيهاست! و هر كس درباره كشورش مينويسد بايد از نگاه بالا باشه! خانم نويسنده بعد به فرناز گفته كه "تو حق نداري وارد حيطه كار من بشوي و نظر بدهي!
فرناز پرسيده كه: مگر تو اين را براي مخاطب ننوشتهاي؟
- شما هم فقط يك مخاطبي كه گزارش را اصلا خوب نخواندي
- ايراني اصيل اين گزارش رو تحسين ميكنه!
- زن حسابي ايراني اصيل چه مرضيست ديگر!؟ به خودت زحمت دادي بري كمپها و محلات افغانها ببيني از حقوق بديهي انساني محرومند، كه درس حتي نميتوانند بخوانند، بعد تو متلك ميگي كه آدامس ميجوند؟
فرناز جواب شنيده كه "ارزشهاي روزنامهنگاري" را نميشناسد! (البته به نويسنده ارزششناس گفته كه فوق ليسانس ژورناليسم دارد و سواد ژورناليسمش احتمالاً از خانم نويسنده بيشتر است.)
بعد خانم نويسنده گفته كه خيليها از گزارش ايشان تعريف كردهاند
- وزارت كشور و پليس احتمالاً؟ شما خبرنگاري، بايد كنار مردم بايستي، نه اين كه از بالا به مردم نگاه كني.
- آنها مردم كشور من نيستند!
- در دانشگاه به شما ياد دادهاند كه "مردم"، فقط مردم كشور ايران هستند؟! شما درباره مردم ايالات متحده هم احتمالاً با همين نگاه از بالا مينويسي؟ يا آنجا خودت را پايينتر ميبيني؟
از باقي مكالمه بگذريم. من نميدانم چند نفر در رسانههاي ما ممكن است مثل ايشان فكر كنند. اما حتي يك نفر هم زياد است؛ حتي اين كه يك نفر خانم نويسنده در ايسنا هست كه اينطور فكر ميكند و مينويسد و نوشتهاش هم منتشر هم ميشود خيلي، خيلي زياد است
اين كه خانم نويسنده نميتواند بفهمد كه مادر افغان هم همانقدر مادر است كه خود او، و فرزند آن مادر هم همانقدر حق انساني دارد كه فرزند او دارد، جاي تاسف است.
بايد به ايشان گفت كه اين طرز فكرش نه تنها درست نيست، نه تنها غير انساني است، بلكه ميتواند به انسانهايي مثل خود او آسيب بزند.
اين كه خانم نويسنده نميتواند بفهمد كه مادر افغان هم همانقدر انسان و همانقدر مادر است كه خود او، و اين كه كه فرزند آن مادر هم همانقدر حق و حقوق دارد كه فرزند او، جاي تاسف است. اميدوارم هيچ وقت روزي نيايد كه اين چيزها را در عمل بفهمد...
اين كه خانم نويسنده نميتواند بفهمد كه مادر افغان هم همانقدر مادر است كه خود او، و فرزند آن مادر هم همانقدر حق انساني دارد كه فرزند او دارد، جاي تاسف است.
۳۷ نظر:
سلام. شماره تلفن ایسنا چیه؟
سلام
اينها شمارههاي روابط عمومي است (تو لينك هم هست):
ارتباط با خبرگزاري:
66417311 - 66417324 - 66417325
ممنون. من زنگ میزنم.
سلام
من مطلب شما و گزارش خبرنگار ایسنا را خواندم حتی نوشته آقای حامد قدوسی را هم خواندم، من مدتی است که با کودکان بی سرپرست از نزدیک آشنا شده ام و به بدبختی آن ها پی برده ام، به نظر شما درست نیست این همه پولی که صرف این افغان های فراری از مملکت خویش می شود به دست این کودکان بی آتیه برشد؟ من با گزارش این خبرنگار کاملا که نه اما تا حدودی موافقم، چون لمس بی پولی و بی توجهی برایم سخت بود و هست.
هر کسی آبادی و سازندگی را در کشور خودش باید تجربه کند. در مورد پناهنده های ایرانی خارج از کشور هم به عرضتان برسانم که آنطورها که شما می فرمایید نیست، در تمام کشور های دنیا از کانادا و آمریکا گرفته تا قبایل آفریقایی، تا وقتی مظلوم در کشور باشد کسی به فکر مظلوم کشور دیگر نیست. مطمئن باشید.
به مهرنوش:
نه "به نظر من درست نيست اين همه پولي كه صرف اين افغانهاي فراري از مملكت خويش ميشود" به دستكودكان بي آتيه (يعني چه دقيقاً؟) برسد.
مشكل دقيقا همين نوع نگاه است كه بين آدمها خط ميكشد؛ يكي افغان است، آن يكي فلان جايي است، يكي پدر و مادرش چه و چه هستند... شما هزار جور ملاك ديگر ميتوانيد ابداع كنيد و آدمها را از حقوق بديهيشان محروم كنيد.
كودك اگر كودك است هرجا كه هست حق تحصيل و برخورداري از حداقل امكانات سلامت و رفاه را دارد.
آدم اگر آدم است هر كه هست هر جا هست بايد از حداقل حقوق بشر دست كم برخوردار باشد.
اگر مملكت شما با اينم همه ثروتي كه رويش خوابيد پر است از كودك "بي آتيه" و خيابان خواب و گرسنه، به خاطر همين نگاهي است كه حاضر است خيلي راحت بين آدمها تكايز بگذارد.
چيزي كه شما ناديده ميگيريد لحن نفرت پراكن خبرنگار ايسنا است: ميخواهيد به كودكان "بي آتيه" كمك كنيد؛ چرا نفرت نژادي و قومي ميپراكنيد؟
لطفا از مهاجران ایرانی در خارج از کشور خرج نکنید. مهاجران یا پناهندگان ایرانی که فرزندان آنها حق تحصیل دارند، بطور کاملا قانونی وارد آن کشورها شده اند و کاملا مجاز به شمار میروند. اما بیشتر کشورهای اروپایی در مورد پناهندگان یا مهاجران غیرقانونی، بسیار سختگیرانه عمل میکنند و فرزندان پناهندگان یا مهاجران غیرقانونی و غیرمجاز نه تنها نمیتوانند درس بخوانند، بلکه تا زمانیکه وضعیتشان مشخص نشده (که ممکن است سالها طول بکشد)، این مهاجران حق ندارند از کمپهای پناهندگان غیرقانونی (که حتی از حداقل امکانات زندگی بی بهره هستند) خارج شوند، چه برسد که در خیابانهای شهرهای آن کشور راست راست راه بروند و حتی کار کنند و از امکاناتی مشابه مردم آن کشور یا مهاجرین قانونی بهره مند شوند.
کشور باید قوانین مهاجرت کاملا مدون و مشخص داشته باشد، از ورود روزانه پناهندگان یا مهاجران غیرقانونی نه تنها از مرزهای شرقی کشور، بلکه از تمام مرزها کاملا جلوگیری شود و مهاجران یا پناهندگان غیرمجاز و غیرقانونی از کشور اخراج شوند. فکر میکنم چنین قوانینی در تمام کشورهایی که حقوق بشر را رعایت میکنند و نژادپرستی را محکوم، به شدت رعایت میشود.
اتفاقا هدف این گزارش مشکلی نداره، (اخراج مهاجران غیرقانونی)، اما مشکل اصلی و بزرگ این گزارش لحن بسیار سطح پایین و توهین آمیز آن است، برای این هدف باید گزارشی از دیدگاه حقوقی نوشته میشد.
به دريا:
خانم محترم، در كشور عزيز ما حق تحصيل لز همه مهاجران افغان سلب شده است. قانوني يا غير قانوني ندارد. از همه حق تحصيل سلب شده است. از اين گذشته، در كشور عزيز ما اصلاً از همان ابتدا به رغم همه ژستهاي انساندوستانهاي كه گرفتهاند و منتهايي كه بر سر همه گذاشتهاند، مقامات حاضر نشدهاند بپذيرند كه افغانها تحت شمول كنوانسيونهاي بين المللي در مورد پناهندگان قرار دارند؛ اين را ميتوانيد از آدمهاي مورد اعتمادتان بپرسيد. بنابراين به يك معني حرف شما درست است كه وضع مهاجران افغان با مهاجران ايراني قابل مقايسه نيست، چون مهاجر ايراني با هر مرارتي كه ميكشد عاقبت ميتواند به كنوانسيونهاي بين المللي ارجاع دهد.
هدف گزارش هم بسيار اشكال دارد.
هيچ توجيهي براي "اخراج" مهاجران وجود ندارد. حتي اگر در آن كشور ثبات سياسي هم به وجود آمده بود توجيهي وجود نداشت چه رسد الان كه هنوز جنگ است. حالا هم كه گزارش نويس مورد توجه شما به جاي "توجيه حقوقي" ترجيح داده به زنان افغان به خاطر پوشش و آدامس متلك بگويد...
آقای معظمی عزیز
من خودم افغانی هایی را می شناسم که در مملکت ما نه تنها مدرسه بلکه دانشگاه هم رفته اند. البته کارت اقامت داشته اند.
به فروغ:
بله من هم از هر دو گروه ميشناسم و از ميان فارغ التحصيلان افغان از دانشگاههاي ايران دوستان بسيار خوبي هم دارم. منتهي در جريان محروم كردن كودكان افغان از تحصيل، كودكان بسياري را هم ميشناسم شخصاً ميشناسم، كه زندگيشان عوض شد. به طور مشخص دختران خردسالي را ميشناسم كه تا پيش از آن به مدرسه ميرفتند و خانواده هم حمايتشان ميكردند. با جلوگيري دولت ايران از تحصيل آنها خانواده با زمينه فرهنگي و تحت فشار اجتماعي و به دلايل مالي كه بگير و ببندها تشديدش كرده بود دختران را شوهر داد.
خانم نويسنده ميتواسنت خودش را جاي يكي از مادراني بگذارد كه تا پيش از اين وقابع فكر ميكردند ميتوانند براي دخترشان آيندهاي درست كنند كه با گذشته دشوار خودشان تفاوت داشته باشد، اما سياست اخراج و طرح طرد مورد ستايش خانم نويسنده ايسنا اين امكان را از آنها گرفت.
سلام
خوشبختانه ما از مردمانی هستیم که اصلن نژادپرست و اینها نیستیم و همین یکم نژادپرستی هم که در مورد این افغانیا داریم امیدوارم با وجود اینگونه گزارش ها و بحث ها مورد چالش قرار بگیره و برطرف شه. اونوقت میریم به همه دنیا میگیم که نژادنپرستی رو از ما یاد بگیرن. ببینن که چقدر راحت تهرانیا، گیلکیا، مازنیا، ترکا، لرا، کردا، بلوچا، و ... در کمال صلح و مهربونی در کنار هم زندگی میکنن و اصلنم هیچ مشکلی با هم ندارن. تازه اصلنم خیلی همدیگه رو دوست دارن و برا هم جوک نمیسازن و همدیگه رو مسخره نمیکنن. فقط یه ذره برا ترک ها و رشتی ها و لرها جوک میسازن که بالاخره یه چیزی واسه خنده باشه مردم حیوونی نپوسن، که اونم که نژادپرستی نیست که. بعدشم اگه هزاری امکان و فرصت هم که داشته باشن دلشون نمیخاد از ایران جدا بشن و مثلن کردستان و آذربایجان و ... تشکیل بدن. امکانات هم همه جای ایران مثل همه. فقط یه ذره بعضی جاها چیزن که اونم نه اینکه نذارن به بعضی جاها امکانات برسه، فقط یکم زمون میبره تا مثلن جاده ساخته بشه، آب لوله کشی بشه، مدرسه ساخته بشه، خرابی های جنگ درست بشه و ... ضمن اینکه همین الانشم مردم اونجاها خیلی راحتن و مشکلی ندارن و خوشحالن. تازه توی یه وجب جا توی تهرون بالاشهری ها و پایین شهری ها هم دارن با هم زندگی میکنن و هیچ جا هم به هم احساس تمایز و طبقه ندارن و خیلی هم با هم دوستن. بعدم مردم ما وقتی با یه نفر جدید (مثلن برا استخدام یا دوست شدن یا چیزای دیگه) ملاقات میکنن اصلن کاری ندارن که طرف فامیلشونه یا بچه کجاست یا مال کدوم محله است یا کجا درس خونده یا از کدوم کوچه خیابونا رد شده. تنها چیزی که براشون مهمه اینه که دارن با یه آدم جدید آشنا میشن و یه چندتا سوال کوچولو هم از هم میپرسن ببینن که حالا چی میشه! خارج از ایرانم که میرن انگار نه انگار که فرقی میکنه براشون، نه خودشونو کمتر از اروپایی ها و آمریکایی ها میدونن نه بیشتر از هندیا و پاکستانیا و عربا، تازه خیلی هم همۀ اونا رو دوست دارن. اصلن هم حسرت نمیخورن که کاش آمریکا یا اروپا به دنیا اومده بودن. تازه همش در مورد فرهنگ ایران باستان مطالعه میکنن بفهمن چه آدمای اصیلی هستن که اصلن نژادپرستم نیستن و تو این چیزایی که از داریوش و کوروش و غیره پیدا میکنن هم دنبال چیزی نیستن که بهش بخوان افتخار کنن یا بنازن و مثلن عقده هاشون وا بشه.
فقط این مردم قشنگ یه ایراد کوچولو دارن: بعضیاشون مثل من بعضی وقتا حواسشون انگار پرته یا یه همچین چیزی و دروغ زیاد میگن، همین!
یک سوال:اگر اینجا حق تحصیل ندارند و... پس چرا می مانند؟ بهتر نیست بروند و از کشورشان حمایت کنند و آن را بسازند و آباد کنند؟ چرا فرار؟ چرا مهاجرت؟
به مهرنوش:
خانم محترم، خيلي از اين آدمها سالهاست در اين مملكت زندگي كرده اند. خياباني كه را ميرويد، مترويي كه به محل كارتان ميرساندتان، گاز شهري كه باهاش خوراكتان را ميپزيد، حاصل نيروي جواني اينهاست كه با ثمن بخس فروختهاند.
حالا دولت شما ميخواهد بيرونشان كند و به همين بهانه كارشان را حق تحصيل فرزندانشان را دسترسي به بهداشتشان را ازشان سلب ميكند.
اين دولت ايران است كه بايد بگويد چرا حقوق آنها را سلب ميكند، نه اين كه بگوييم حالا كه مسلوب الحق شده اند چرا به افغانستاني كه هنوز در آن جنگ است برنميگردند.
با منطق شما، كه در سالهاي اخير دولت بسيار به آن پابند بوده، بايد اين آدمها را از خانه بيرون كشيد، با كاميون برد سر مرز بي اثاث، مسلوب از زندگياي كه ساختهاند، تا مجبور شوند از مرز رد شوند.
منطق شما يعني اين.
راستي شما درباره آبادانيها و خرمشهريهايي كه هنوز در شهرهاي ديگر ايران يا كشورهاي ديگر زندگي ميكند هم همينطور حرف ميزنيد؟
من در مورد هرکسی که وطنش را رها کند و به جایی برود که حتی نمی داند آینده فرزندانش در آنجا به چه منوالی خواهد بود، این حرف را می زنم، چه ایرانی چه افغان.
در ضمن من از دولت ایران دفاع نمی کنم از افغان ها هم متنفر نیستم فقط به اعتقاد خودم رجوع کردم و این سوال را پرسیدم. همین
به مهرنوش:
خانم محترم، آبادانيهاي آواره، افغانهاي آواره، و... اينها اگر در وطنشان از جان فرزندانشان نميترسيدند، به شهر قشنگ ما و شما نميآمدند كه منت "ايرانيان اصيل" يا "تهرانيهاي اصيل" بر سرشان باشد.
از ترس جان و آينده همان فرزند است كهآواره شدهاند. از ترس جان خودشان بوده كه سرزمينشان را رها كردهاند. آوارگي ميدانيد يعني چه؟
بله دقیقا می دانم آوارگی یعنی چه، چون با بچه هایی سرو کار دارم که از مادر و پدرشان و نه از سرزمینشان "آواره" اند.
برای ترس از مرگ که نباید بی گدار به آب زد. می توانستند آبرومندانه در ایران بمانند و زندگی کنند درست مانند ایرانی هایی که آبرومندانه به کشورهای خارجی مهاجرت می کنند.
"براي ترس از مرگ كه نبايد بي گدار به آب زد..."
ميگم خوب شد شما هيچ نظر منفياي نسبت به افغانها نداريد. من رسماً كم آوردم در مقابل حضرتتان!
بهاره:
چند سوال داشتم:
1- درباره اين گزارشي بايد از خبرنگار تشكر كرد چون به حد كافي در اين بيست و اندي سال مردم ما براي اين ميهمانان محترم هزينه كردهند به نحوي كه متاسفانه برخي از آنها، ميهمان بودنشان را از ياد برده و به جاي بازگشت به كشورشان براي آباداني ، مدعي شدهاند.
2- ما ايرانيها در اين سالها كم از افغانهاي قاتل، قاچاقچي و دزد و ... آسيب نخوردهايم و چه خوب است در كنار اين اخبار به آن اخبار هم توجه كنيد مردم ما هنوز اخبار تلخ جنايات پاكدشت و قزوين را به ياد دارند و وحشتي كه افغانها در آن منطقه و ساير مناطق كشور ايجاد كردهاند.
3- آنقدر اين اقدام شما صوري و غيرواقعي است كه مخاطب با مروري بر متن و نگارش دزدكي متن مكالمه، پي به غيرانساني بودن نيات شما ميبرد. لطفا به جاي آنكه سنگ اين ميهمانهاي عزيز را به سينه بزنيد كمي به فكر كودكان كار و جوانان بيكار ايراني بيفتيد. چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است.
4 راستي شما چرا بعد از هفت ماه ياد اين مطلب افتاديد، توي اين چند وقته خواب بوديد يا درگير دوختن جيب گشادي بوديد تا به نام افغانها و به كام خود، پرش كنيد.
شما به خدا ميسپارم
به بهاره:
نظر شما از حيث آشفتگي و توهين آميز بودن، درخور پاسخ نيست.
محض نمونه فقط يادآور شوم كه در جنايت پاكدشت كودكان افغاني قرباني بودند و قاتل هم يك ايراني اصيل بود. اتفاقاً يكي از دلايلي كه باعث شد دامنه جنايت تا آن حد بزرگ شود و پليس محترم شكايتهاي متعدد والدين كودكان مفقود و مقتول را به بي اعتنايي بگذراند، همين بود كه آنها مهاجر افغاني بودند.
وقتي دهنتان را باز ميكنيد كه سيل فحش را روانه كنيد دست كم مراقب باشيد كه يك وقت به ضرر خودتان حرف نزنيد.
علی؛ این دو تا عکس را ببین:
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/05/23/L00946311005.jpg
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/05/23/L00946311016.jpg
قصهشان هم اینجا است:
http://www.jamejamonline.ir/pics.aspx?newsnum=100946311475
چهرهء غریبی دارد این بچه.. خیلی غریب.
متاسفانه خیلی از ما ایرانیها ، در عین اینکه از بقیه نژادها توقع “نژاد پرست نبودن” را داریم، تا حد بی نهایت ، نسبت به بسیاری از نژادها ، نژاد پرستیم.
علی جان نمی دونم چی باید گفت
من فکر میکردم کسایی که افغانی ها رو خیلی انسان نمیدونن تعداد محدودی دارن
ظاهرا اشتباه می کردم
در هر حال خیلی قلبم به درد آمد!
گرچه به ایسنا زنگ نمی زنم.
امید وارم مکلف به این تکلیف نباشم!!
vaghean halam bad shod az khoondane in matlab, ama halam badtar shod az khoondane nazarate mardom, az khoondane nazarate adamayi mesle Mehrnoosh ke too gharne 21 mese dorane Apartheid be hamin rahati baraye avaregi va badbakhtie adama ye dalile hatta manteghi ham na, ama ye dali joor mikonan va jaleb inke saresh bahs ham mikonan!!!! shahkaresham in jomle bood: "adam az tarse marg ke nabayad bi godar be aab bezane!" yani shahkar booda! baba keshvare hamsayatoon ke ye zamani ham aslan jozve khaake khodetoon boode toosh jange, zano bacheo piro javoon daran koshye mishan, mellate ba farhange Iran, edeaye ariaii va farzandane Kourosh boodan daran ama hazer nistan yezare jamtar beshinan ke sare sofrashoon ye donafare adame dige ham beshinan, taze oona ham ke majani nayoomadan, ta hala ye afghanie geda didin? ke gedaii bokone? sakhtarin va birahmanetarin kara ro beheshoon dadim, bishtarin tohmata va bi hormatiaro mikonim beheshoon, tanha tavaghoeshoonam ye saghfe amne balasare khodeshoon va bachehashoon, hamin, oonvaght ma zooremoon miad haminam darigh mikonim, dar hali ke in hame irooni hamejaye donya zendegi mikonan va koli ham tavaghoe ehteram va hoghooghe barabar daran!
تفاوت زندگی را برای افغانها در سطوح مختلف دیده ام. از دوست افغان برادرم که یکی از معدود افغانهای دانشجو در ایران بود و یا کارگرهای آجر پزی نزدیک مدرسه ام تو سالهای 60 و ترسی که از آنها در جانم ریخته بودند اما تو دو سال گذشته که تو اجرای یک پروژه ساختمانی با هاشون ارتباط نزدیکتری داشتم از کارگر ساده تا سنگ کار و جوشکار و........ احترام ویژه ای برای آنها حس مسئولیت پذیری صداقت و .........پیدا کردم و متاسف شدم از اینکه از حداقلهای یک زندگی اجتماعی محرومنداکثراً بیمارند حتی برای خرید ز یک سیم کارت باید از یک ایرانی کمک می گرفتند و.........و این را مقایسه می کنم با آشنایی که پس از سالها از اوپا برگشته و مدت زیادی را آنجا زندانی بوده (به خاطر یک جرم و نه به خاطر مهاجرت) اما حالا که بازگشته تمام حقوق یک شهروند تبعه آن کشور را دارد. به ایرانی یودنمان باید افتخار کنیم!!!!!!!!! اما حق بدهید که در انسان بودنمان یا انسان خوب بودنمان تردیدهای زیادی هست
جنبه آزار دهنده این ماجرا این است که بسیاری از نظر دهندگان نژادپرستی واضح خود را پشت ماسکی از انساندوستی و مثلا طرفداری از کودکان بی سرپرست ایرانی پنهان می کنند. نژاد پرستی شاخ و دم ندارد: اگر کسی کودک بی سرپرست ایرانی را از کودک بی سرپرست افغانی برتر بداند دقیقا نژاد پرست است. این هم یکی از خصوصیات راست پوپولیست است که نژاد پرستی در پشت قابی از انساندوستی نسبت به هم میهنان، خارجی ستیزی پشت قابی از طرفداری از کارگران هم نژاد و نئولیبرالیسم بی ترحم پشت قاب «سهام عدالت» (با فتح عین) پنهان می شود.
و نکته دردناکتر این که چنین احساسات وقیح نژاد پرستانه ای از جانب بسیاری از خانمها (چه نویسنده مطلب ایسنا، چه خانم پاسخ دهنده تلفن و چه نویسندگان کامنتهای بالا) بیان می شود. آنهم با سخیف ترین ادبیات.
ما را چه می شود؟
واقعا متاسفم چه مردمی هستیم ما... انگار از دماغ فیل افتاده ایم!!! کاش برای مردم ما هم این امکان فراهم می شد که بیشتر با خارجی ها حشر و نشر کنند و ازشان انسان دوستی را یاد بگیرند!!
در اینجا(امریکا) مردم با ما رفتار خیلی خوبی دارند. با این که روابط کشور ما با کشورشان اصلا خوب نیست و دولتمان به هر بهانه ای به دولتشان حمله می کند.
اگر رییس جمهور افغانستان حتی یک کلمه بر علیه دولت ما می گفت دیگر چه بر سر افغانها می آمد؟
به نظرم می رسد خیلی خیلی در این زمینه عقب افتاده ایم...
برایتان شاید جالب باشد که در اینجا(امریکا) مهاجران مکزیکی زیادند که درصد بالایی از آنها در مشاغل سطح پایین جامعه کار می کنند. امریکاییها به آنها احترام می گذارند و برایشان یک مکزیکی چیزی کمتر از یک انسان نیست ولی من شاهد بوده ام که برخی ایرانیهای مهاجر به امریکا آنها را پایین می شمرند!!!
مثل اینکه خود بزرگ بینی در خونمان است....
آذر خانم شما در آنور دنیا چه خبر دارید از این ور دنیا؟
به مهرنوش:
ايشان دقيقا از ايرانيهاي همان طرف دنيا شاهد مثال آوردهاند در تشابه اخلاقيات سيئه با برخي ايرانيان ساكن وطن...
این بهاره خانم که فرموده اند " به حد كافي در اين بيست و اندي سال مردم ما براي اين ميهمانان محترم هزينه كردهند" احتمالا از اونایی هستند که اگر یکی از اطرافیانشان بخواهد هزار تومن به بی نوایی کمک کند شاکی می شود که زیاد است و طرف پررو می شود. اگر هم خیلی دلش به حال طرف بسوزد دنبال "پول خورد" می گردد.
به نظرم مهم ترین کارکرد ماسکی که بکتاش از آن حرف زد این است که فرد خودش را با آن توجیه می کند که من انسانی اخلاق گرا هستم ولی اولویت هایی هم دارم. یعنی می خواهد منفعت خود و جامعه ای که به آن تعلق دارد را ماکزیمم کند و هم زمان برچسب انسان دوستی را برای خودش حفظ کند.
اگر این خانم یا یکی از نزدیکانش آواره باشند به احتمال زیاد این اولویت ها عوض می شوند.
به مهرنوش و بهاره
قوانين ِ حقوق ِ بشر بر اين اساس نوشته شدن كه اگر روزى شما مجبور شدى كمتر بخورى تا كسى ديگه هم بتونه زندگى كنه، ۴ روز ِ بعد، كسى ديگه كمتر بخوره تا شما بتونى زندگى كنى.
از اينها گذشته فكر نكنم بتونى انكار كنى كه خونه اى كه توش زندگى ميكنى، شهرى كه توش رفت و آمد ميكنى، و كشورى كه به اسمش افتخار ميكنى، با مشاركت ِ همين افغان ها ساخته شده، هر چند اگر مشارکتشون كم بوده.
كاش میدونستی كه اگر اونها رو وارد ِ فعاليت ِ روزانه اين كشور ميكرديد بعد ها چه در آمدى رو میتونستن واسه ايران داشته باشن. مثل خيلى از ايرانى هاى خارج كه در همون خارج درس میخونن و کار میکنن و مالیات میدن در آمد هاى زيادى واسه دولت های خارجی دارن!
در موردِ ورود ِ قانونى به ايران بايد بدونى كه قوانين ِ ویزای ايران خيلى سخت تر از اون چيزى هست كه به شرايط ِ افغان ها جور باشه.
در ضمن اگر دولت اى پيدا شد كه با پناهنده ها رفتار ِ خوبى نكرد دليل نميشه كه شما هم مثل اون ها برخورد كنيد!
سلام
نوشته را خواندم. آشکارا نژادپرستانه و تحقیرگرایانه است. و چه خوب که ماجرا رو دنبال می کنید. ممنون.
دردناک تر از مقاله، نظراتی بود که عده ای در تاییدش می نوشتن، و البته با نام کاربری مونث!
به نظرم اونقدر فاصله افکار زیاده که به هیچوجه این مهرنوش خانم و اسلافش نمی پذیرند.
فقط برای اینکه در سطح فهم اینان مطلبی گفته باشم، مطلبی می گم شاید که در خلوت، اندکی ذهنشان رو مشغول کنه:
ایشون برن فکر کنن و به من جواب بدن که فکر می کنن ریشه تفکری که باعث مسائلی مثل: عدم تساوی حقوقی مرد و زن، دیه نابرابر، خودی و غیر خودی، ملحد، محدور الدم و ... میشه، چیه؟
(از این جهت اینارو مثال آوردم که یحتمل نسبت به این واژگان آلرژی دارن و ناخود آگاه به یاد منشور حقوق بشر کوروش و گذشته باستانی و داریوش و خشایارشاه کبیر! و اینا خواهند افتاد)
بکتاش نوشته: "و نکته دردناکتر این که چنین احساسات وقیح نژاد پرستانه ای از جانب بسیاری از خانمها (چه نویسنده مطلب ایسنا، چه خانم پاسخ دهنده تلفن و چه نویسندگان کامنتهای بالا) بیان می شود. آنهم با سخیف ترین ادبیات."
بکتاش جان نمی فهمم چرا قضیه رو جنسیتی کردی. نژادپرستی چه ربطی به جنسیت آدمها داره دقیقن؟ یعنی آقایون نمیتونن نژادپرست باشند یا خانمها نمیتونند از ادبیات سخیف استفاده کنند. راستش من به اندازه کافی از این مطلب ایسنا و کامنتهای مهوع ملت پای این مطلب حالم گرفته بود. این قسمت از کامنتی که اسم بکتاش رو یدک میکشه دیگه واقعن آزاردهنده بود.
جناب آقای "ج"؟؟؟!
من در مورد تساوی حقوق بشر و امثالهم نظری ندادم که شما جبهه گرفتید.
من در مورد این پول بیچاره نظر دادم فقط همین.
بهتره سری به مکان های مقدسی که کودکان بی سرپرست در آنجا تجمع کرده اند بزنید.
من مستند صحبت کردم.
به مهرنوش: اتفاقا اون مثال هایی که زدم برا همین بود که نشانتون بدم حرف هایی که زدید و این طرز فکر به چی ختم میشه و منشور حقوق بشر که بعضی از حقوق رو برا انسان ها (متوجه میشی انسان نه برچسب هایی که ما درست کردیم)به عنوان حق تعریف کرده.
اینی که یه عده به علت متولد شدن در یه مرز جغرافیایی خاص که توسط انسان ها تعریف شده حقوق خاصی برا خودش تعریف کنه، فرقی نداره با کسی که به علت یه عقیده مذهبی یا ایدئولوژیکی حق حکومت رو فقط برا خودش یا گروهش بخواد. فرقی نداره با اون که میگه چون من جنسی هستم که همیشه قدرت رو در اختیار داشته ام پس قوانین هم باید در این راستا تعریف بشه و نگذاره خدای نکرده در آینده هم این رو از دست بدم.
قابل توجهتون که اگه کُنه مطلب رو نگاه کنی آخرش همه این ها برا همون پول زبان بسته ست که بهش اشاره نمودین.
البته در انتها برای اینکه یه مثال دیگه براتون زده باشم و بهتون بگم آدم هایی تو کره زمین بوده اند و البته هم شدید تر از شما به این خانه های مقدس در کشور خودشون توجه داشتن و هم جسارت بیشتری داشته اند و همین فکر رو بلند تر اعلام کرده اند، می تونم از جناب هیتلر مثال بزنم که تا دلتون بخواد عکس در این زمینه داره و هم درکتابش به وضوح بیان کرده از اینکه کودکان آلمانی!(فقط آلمانی) یه چیزایی ندارن و گمان می کرد توسط یه عده ای غصب شده چقدر روحش در غلیان بوده.
" ...لطفا به جاي آنكه سنگ اين ميهمانهاي عزيز را به سينه بزنيد كمي به فكر كودكان كار و جوانان بيكار ايراني بيفتيد. چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است."
عجیبه!فکر نکنم آقای معظمی مدیر کل یا وزیر یا رئیس جمهور باشند که وظیفه ایشون حل مشکل بیکاری جوانان یا کودکان بی سرپرست و ... باشه. اونهایی که حقوق میلیونی میگیرند ، باید به فکر این طور چیزا باشند. بی عرضه گی مسئولین کشور رو نمیشه با اخراج افغانی ها حل کرد. اصلا مگه مشکل فقر و بیکاری به خاطر حضور افغانی ها تو ایران هست که از این طور استدلال ها میارین!.
در ضمن اولین بار که افغان ها به ایران آمدند با ok مسئولین ایران بود و فرار اونها به ایران هم ، فرار از جنگ بود و نیومدند ایران که آدامس بجوند!. وقتی کشور همسایتون جنگ داره، این طور چیزا خیلی طبیعیه. خودتون رو جای کسایی بزارید که دارند به خاطر جنگ فرار میکنند. گیر دادن های اینطوری به افغانها پاک کردن صورت مساله اساسی تره " مسئولین بی عرضه!".
سلام علي آقا
من در وبلاگم، كه البته فيلتر شده است، در رابطه با همين موضوع چيزي نوشتم. با ايسنا هم تماس گرفتم و باز هم خواهم گرفت.
چند تا مطلب بگم جسته و گریخته!
1- من یادمه وقتی 10 سالم بود( سال 69) کاریکاتوری در گل آقا چاپ شده بود که ولایتی وزیر امور خارجه وقت - مثل دوره گردا داد می زد پناهنده خریداریم!
2- یادمه همون روزها و بعدترش فکر می کردم چراغی که به خانه روا ست به مسجد حرام است و از این حرفا... هنوزم معتقدم اما ...
3- یکی از دوستان من مشهدیه. می گفت محله ای اطراف مشهد است که پر از خلافکاره. مردم این محله جنگ زده هایی هستند که بی خانمان و آواره شدند و در حاشیه شهر مجبور به زندگی شدند. و همین محرومیت و کمبود امکانات بزه رو تو این مردم فزایش داد. از اول که جنایتکار نبودند.
نمی دونم هنوز یادتونه که بعضی شهرها مثل اصفهان از پذیرفتن جنگ زده ها خودداری کردند؟!!!
4- حالا اگر یه کم شانس آوردیم و افغانستان به دنیا نیومدیم دلیل نمی شه از حق تحصیل این آدما جلوگیری کنیم؟ دلیل می شه؟ حداقل به این مطلب فکر کنین که یه ادم تحصیلکرده فرق داره با بقیه. انساندوستی پیشکش !
ارسال یک نظر