توضيحي كه لازم شد
ظاهرا لازم است توضيحي درباره پست منطق تحريم بدهم. البته فكر ميكردم حرفم به اندازه كافي واضح بوده كه سوء تفاهم زيادي برنيانگيزد.
من در اين پست نميگويم تحريم خوب است، يا بايد تحريم كرد و از اين قبيل. حرفم، اگر خوانده باشيد، اين است كه بسياري از مردم عادي با استدلالهايي برآمده از وضع زندگيشان و بينشي كه درباره وضع سياسي موجود دارند به عنوان نوعي اعتراض به وضع موجود در انتخابات شركت نميكنند.
من همانجا تاكيد كردهام كه "قصدم اين نيست كه بگويم اين مردم درست ميگويند يا اشتباه ميكنند، يا چه وقت اين منطق درست است و چه وقت نيست. ميخواهم بگويم دوستاني كه به تحريم ناسزا ميگويند اين مردم و منطقشان را ناديده ميگيرند."
فكر ميكنم اين جملات به اندازه كافي واضح باشند.
۱۷ نظر:
شما فكر مى كنى جملاتت به اندازه كافى روشن هست، من هم فكر مى كنم جملاتم به اندازه كافى روشن باشد. مساله خيلى ساده است شما دم انتخابات بى خودى بر نمى دارى از مشاهداتت در سطح شهر بنويسى، وگرنه هزاران چيز ديگر هست كه مى توان نوشت و شما نمى نويسى مثلا فاحشه هاى تلفني يا گرماي هوا يا .... مساله اين است كه شما از تحريمى ها مى نويسى و چون خودت هنوز متزلزلى پشت آنها قايم ميشوى. عزيزم واضح است كه دارى با همدلى از منطق تحريم مى نويسى ولى چون نمى توانى از عقيده ات دفاع كنى شعار مي دهى كه من نمى گويم تحريم كنيم، بلكه مى گويم اينها را هم ببينيم. من هم اينها را ميبينم و ميگم كارشون غلطه به همين سادگى. اگر تو فكر مى كنى استدلالشون درسته دليل بيار. الان كسى از شما انتظار گزارشگر نجيب و بى طرف اجتماعى را ندارد.
به ناشناس:
گفتي كه "الان كسى از شما انتظار گزارشگر نجيب و بى طرف اجتماعى را ندارد."
من براي برآوردن انتظارات شما نمينويسم خانم يا آقاي ناشناس. من كاري را كه درست ميدانم ميكنم.
متاسفانه کسی به واضح بودن صب شما توجهی نمیکنه. در حدی که در بی بی سی وبلاگ شما رو به عنوان «یکی از وبلاگهایی که همچنان بر طبل تحریم میکوبد» معرفی میکنه.
صحبت اینه که هرچی به وقتش. الان وقت دفاع کردن از منطق تحریمی هاست؟! شما طبق حرف خودت قرار بود تا انتخابات سکوت کنی با دلایلی کامل و قانع کننده. ولی مدام بدقولی میکنی!
به آفتاب:
ببين الان فضا طوري است كه هر كاري بكني از يك طرف فحش ميخوري. خيالي نيست، اما انصافاً من مسئول اين نيستم كه بي بي سي چنان برداشتي كرده؛ كسي كه اين را خوانده اگر درست ميخواند چنين برداشتي نميكرد آن هم "همچنان بر طبل تحريم ميكوبد"! همچنان يعني اين كه من اركستر راه انداخته ام. در حالي كه من يكبار نوشتم كه راي نميدهم. بعدش حتي نوشتم كه فعاليت انتخاباتي دارم ميكنم. پس اصاف را كه در بدخواني ديگران من مقصر نيستم. اين را هم اضافه كنم؛ من خودم خبرنگار بودهام و ميدانم چه خبر است و به قول معروف در رسانهها چه ميگذرد. حالا بي بي سي هم همچين ... بگذريم.
اما در مورد قول؛ من گفتم به آن نحو كه نقد صريح اصلاح طلبان باشد نمينويسم. يكبار به دلايلي از اين كار تخطي كردم. ولي اين يكي مصداق تخطي از آن قول نبود. من كه قول ندادن خفه ميشوم. بعد از مطالب انتقادي از موسوي و كروبي، گفتم ديگر از اين دست نمينويسم.
اين حرفها هم وقتش الان است كه مردم ميخوانند؛ فردا كه آقا احمدينژاد به مدد معجزات دوباره چهار سال بعله، آن موقع وقت گذشته.
من دارم ميگويم كه آقا و خانم مشاركت طلب، اين مردم را بفهم و فحش نده؛ درست نيست كه سر چهار سال شما فعال سياسي ميشويد بعد هم شروع ميكنيد به هر كس كه به نظرتان مخل پيروزي فرضيتان است، اگر جرات كنيد، فحش ميدهيد.
خب اين حرف را الان بايد زد كه دوستان شلنگ آتشنشانيشان را گرفتهاند طرف ملت.
آقايان و خانمهاي اصلاح طلب در وبلاگهاشان 33 درصد صندوق سيار (!) را ول كردهاند و دم نميزنند، بعد مينويسند "احمقها راي نميدهند، شما چطور؟" يا مينويسند "راي ندادن مساوي راي دادن به احمدينژاد است".اين كه نميشود
وقتِ حرف زدن درباره اين كارهاي زشت، همين الان است اتفاقا.
مخلصيم
تصاوير چندش آور اين روزها اجازه سكوت نمي دهد.خاصه به كسي چون علي كه واجد حساسيت هاي اخلاقي و انساني زيادي است. اين را شايد خودش نمي گفت و من لازم به تاكيد ديدم.
درباره"ناشناس" و نوشته اش هم اين را بگويم كه چرا! اتفاقا ما (من و تويي كه از طريق اينترنت توهم مداخلهو تاثير در امر واقع را داريم) لازم است كه از طريق مشاهدات اجتماعي "نجيبانه" و منصفانه كساني مثل علي، كمي از توهم تاثيرگذاري و حقانيت مان كاسته شود.
با وجود آنكه علي تاكيد كرده است كه خوداز منطق تحريم پي نمي گيرد، شما خواسته ايد كه او براي اين منطق استدلال بياورد.
به گمانم استدلال هاي متقن ، دستكم در حد ادراك به وضوح نه چندان بسيط شما در همين وبلاگ مي توان بسيار ديد.
اما صحت و سقم گزاره هاي مبتني بر تائيد تحريم، به همان اندازه صحت و سقم گزاره هاي رد آن است.
شما هرگز نمي توانيد در برابر يك "ميل" -آنهم زماني كه بر آمده از اعتراض و انزجار باشد- حتي در يك تحليل ساده روانشناختي مدام طلب استدلال كنيد (حالا نمي دانم با كدام رويكرد منطقي).
در اين مدت من تقريبا هيچ استدلالي براي راي دادن نديده ام. همان قدر كه تحريم كردن مي تواند كنشي احساسي باشد(بر پايه ميل انزجار) تحريم نكردن هم مي تواند(بر پايه رانه ترس و وحشت از بدتر شدن وضعيت)واجد هان پايه احساسي باشد. بعلاوه آنكه كه نه "وضعيت" چندان شفاف تعريف مي شود و نه "بدتر" بودن را به خوبي مي توانيد خارج از ايماژ شخصي تان،به اشتراك بگذاريد.
چرا كه بر اساس ايماژ من يا امثال من، موقعيت "بدتر" موقعيت بينهايت است و مثلا اگر پيامد عيني "بدتر" شما مرگ ده هزار نفر باشد، ديگري خواهد گفت كه نه!"بدتر"از نگا من مرگ ده هزار و يك نفر است و الي آخر...
بنابراين اين منطق انتها ندارد.
اين توضيح گزاف براي آن بود كه هم ميل به شنيدن استدلال شما برآورده شود و هم اينكه بدانيد،شمايي هم كه تحريم را حتي در مقام يك "امكان" رد مي كنيد نيز آنچه كه گمان مي كنيد "استدلال" شماست، چيزي جز "احساس" شما نيست. منتها در جهتي ديگر و شايد نشود انكار كرد كه "موجودات احساسي ترسيده"اي كه مي خواهند شركت كنند صرفا بر اساس كميت "بيشتر" از"موجودات احساسي منزجر"ي هستند كه نمي خواهند شركت كنند.
از حيث مقوله "استدلال" در كامنت داني بيش از اين نمي توانستم بگويم. اگر مايل بوديد كه فاكت و فيگور درباره "بي خاصيتي" شركت را هم بدانيد، بگوييد كه اگر حوصله ام كشيد جواب دهم.
از علي عزيزم به خاطر طويل نويسي بيمارگونه ام عذر خواهي مي كنم.
1- به ناشناس عزيز: به نظر مي رسد كه هموطنان عزيز ما از هيچ كس انتظار نجابت و صداقت ندارند كه البته چندان هم دور از انتظار نيست.
2- به همان ناشناس عزيز: هر كسي در مورد علايق خودش مي نويسد. شما مي توانيد شماره تلفن فاحشههاي مربوطه را جاي ديگري پيدا كنيد. در ضمن اين وبلاگ برنامه "درشهر" نيست كه بخواهد در مورد ريزش فلان خانه در زمان گود برداري حرف بزند.
3- به ناشناس و آفتاب:علي قصد دارد توي كله پوك خوانندگانش فرو كند كه اگر راي مي دهيد نه به خاطر ظهور مسيح موعود بر روي زمين است بلكه از ترس دجالي است كه چهار سال است دارد راه مي رود و اگر ما و شما حضرات و همين علي از روي احساس "ترس" و "اميد" راي مي دهيم عده اي هم مي توانند از روي احساس "استيصال" راي ندهند. به هر حال اگر شما توان اين را داريد كه استيصال كسي را به اميد تبديل كنيد كه اينجا راه را اشتباه آمده ايد. علي آدرس را داده. سوار تاكسي بشويد و به آنهايي كه مستاصل و وازده هستند اميد ببخشيد.
4- به آفتاب: خدا را شكر كه آخر زمان هم شد و نوابغ بي بديل بي بي سي حجت و مرجع شعور سياسي دوستان شده اند. برداشتهاي تحليل گران بزرگي كه مجري برنامه نوبت شما هستند واقعا بايد هم براي مردم ما حجت باشد. اگر هم آدرس اينجا را به تحريمي ها مي دهند زياد بد نيست. بيايند ببينند كه جايي هست كه با احترام به حق شهروندي و احساسات جريحه دارشان هنوز راي مي دهد و تحريم نمي كند و مثل سگهاي پاچهدر هم به اين آدمهاي كوچه بازار كه اينطور بند اعصابشان از هم گسيخته در وانفساي دشواريهاي زندگي، نمي پرد.
5- به آفتاب: به عنوان ختم كلام علي دفاعي از "منطق" تحريمي ها نكرد. علي حتي به مروجين تحريم كه ماجراجويان سياسي هم هستند اشاره اي نكرد. علي به احساسات مردمي كرد كه از راي دادن خسته اند. مردمي كه من و تو و هزار دانشمند جامعه مدني ديگر هم درد "افسردگي سياسي" اش را نمي توانيم درمان كنيم.
تحریم هیچ امکانی نمی دهد مگر امکان خفه شدن بیشتر کمترین خواسته ها! آن مردم کوچه و بازار مدافع تحریم هم میوه سیاست زدائیهای 4 سال اخیرند. هرچند نگاه آقای فتوره چی به موقعیت بدتر نشان می دهد نفوذ این سیاست زدائی متاسفانه بسیار گسترده بوده است.
علی معظمی عزیز، می دانی معمولا کامنت نمی گذارم. فقط یادداشت هایت را می خوانم و لینک می دهم. اما این بار فکر کردم برای اینکه حس نکنی تنهایی(هرچند شواهد نشان می دهد چقدر تنها هستی و هستیم) گفتم چند خطی بنویسم. نادر فتورچی و سروش گفتنی ها را گفته اند. تنها اضافه کنم، وقتی علی از منطق تحریم حرف می زند، "توصیف" می کند. "تجویز" نمی کند. صراحتا هم این را گفته است.
متاسفانه رفقایمان الان و در واقع هیچ وقت دیگر را زمان مناسبی برای "فکر" کردن نمی دانند.
به بهنام:
دوست گرامی! من با جملات موهوم و کلی مشکل جدی دارم. آقا ما اینجا انشاء که نمی نویسیم. این عبارت عام "کمترین خواسته ها" و اینکه "تحریم هیچ امکانی نمی دهد" در منطق بحث و محل نزاع کاملا بی معنا هستند. معنای "هیچ امکانی نمی دهد" چیست؟ منظور از "خفه شدن بیشتر" چیست؟ این جملات در حد اعلی، تکافوی هم زبانی و هم افزایی هیجان زدگانی را می کند که هر چهار سال یکبار حدود 20 الی 25 روز واژه سیاست را در ادبیات جاری شان بکار می برند. آنهم به میانجی "نگاه سترون" شان که از مجرای خواندن روزنامه و وبلاگ و تلویزیون با این واژه ارتباط برقرار می کند.
به امید شما احترام می گذارم اما به بی عقیدگی و بی ریشه اش در باب "معنای سیاست" به پوزخند می نشینم.
توصیه هم می کنم همین روزهای باقی مانده تا "رهایی از خفه شدن" را با همان هایی که تا دیروز سپری می کردید خوش باشید. اگر هم مایل به مداخله در سیاست هستید از مجاری معقول بروید و انشاءالله روزی سیاسی شوید. اگر هم که نه،و این میل به استفاده از واژه سیاست حدود دو سه هفته است که در شما بیدار شده، تجربه دوازده سال سیاسی زیستن ام نشان داده که طولی نمی کشد که این میل در شما فروکش خواهد کرد و بعد از اتمام هیجان پوستر چسبانی و مچ بند زنی می توانید مجددا دنبال همان کاری که تا بیست روز قبل می کردید، بروید.
درباره استفاده از واه مضحک "سیاست زدائی" که فاقد هر جنس دترمینیزم منطقی است الا منطق کیم جونگ ایل و دیگر جانورران هم سرشت او، هم کمی محتاط تر باشید.
به علی:
علی جان این کامنت ها را باید ترجمه کنیم و به تونی نگری بدهیم تا یک بازنگری اساسی در کتاب انبوهه بکند
:)
www.entekhabedahomeman.blogfa.com
موسوی-کروبی
اختلاف یا ائتلاف
آقا يا خانم ناشناس كه خيلي ناراحت سانسور شدن هستي؛ شما كه اسم نداري، چه توقعي داري من نظرات حاوي توهينت را به آدمهاي واقعي اسم دار منتشر كنم؟ از اين لحن و ادبيات شما چه چيزي قرار است حاصل شود؟
واقعا چه چيزي از دست ميرود اگر لحن زن ستيز و بي ادبانه شما را حذف ميكردم يا نظر بي ربطت (بي ربط به همه چيزهايي كه اينجا نوشته شده) در مورد نادر منتشر نميشد؟
قدري شرم و دوري از خود بزرگ بيني هم بد نيست
به ناشناس:
1-همین که ناشناس هستی خود گویای وضعیت توست.
متاسفانه من نمی توانم مثل تو به شیوه لمپن ها بنویسم. ببخشید اما من مسئول بی سوادی تو نیستم.
2- واقعا نمی دانم این جمله ای که در گیومه نقل کردی اثبات چه حقانیتی برای توست؟ جمله را تکرار کنیم تا بدیل مورد علاقه تو را هم بنویسیم:"به گمانم استدلال هاي متقن ، دستكم در حد ادراك به وضوح نه چندان بسيط شما در همين وبلاگ مي توان بسيار ديد".
با ادبیات تو می توانستم این را بنویسم:"آنقدر نفهمی که نمی دانی علی مدافع تحریم نیست و آنقدر بی شعوری که با وجود خواندن پست هایش متوجه این نکته نشدی و یا آنقدر وقیحی(که احتمالا هم بی شعوری و هم وقیح) که نخوانده جفنگ ات را نوشته ای و الا می فهمیدی که منطق تحریم در قالب یک اعتراض می تواند به عنوان استدلال تلقی شود".
از این هم نزدیکتر به ادبیاتت می توانم بنویسم،اما به حرمت دیگران صرف نظر می کنم.
3-من ربط سئوالم از مهدی نسرین را به استدلال تحریم هنوز متوجه نشدم. برای موضوعی کاملا متفاوت از بحث اینجا، در وبلاگ او از فوکو نقلی آورده ام که برای مهدی نسرین قابل فهم است. من به ساختار لایه ای قدرت و نسبت قدرت در مقام استیت با سوژه و دانش اشاره کرده ام که معلوم است تو نباید آن را بفهمی.
این را هم بدان که ارجاع به نام مثلا فوکو کار را برای طرفینی که به ایده او اشراف(کامل یا نسبی) دارند آسان می کند. و الا ناچار بودم به جای پنج خط, پنج صفحه سئوال کنم که تو هم بفهمی.اما من این مسئولیت را در اینجا یا وبلاگ نسرین ندارم.اگر لازم دیدی درخواست کن تا به تو هم متونی در حد فهم ات معرفی کنم تا بتوانی آن پنج خط را بفهمی و یک چیزی هم یاد بگیری.
4-توصیه ات برای خواندن سعدی هم کمی دیر است. خوانده ام بسیار و باز هم اگر وقت شد خواهم خواند.(تنها حرف غیر گل واژه ات همین بود)
5-متاسفانه تکنولوژی وبلاگ, تکنولوژی میانمایگان و ناشناسان است. تو که گل واژه شناسی هنوز درباره جفنگیات خودت و بهنام نتوانستی جز به هویت سیاسی من یا تمایل ام به چپ جوابی دست پا کنی.
6-حالا لطف کن با شعور محدودت جواب این سئوال را بده که من قبلا اینجا نوشته ام:"همان قدر كه تحريم كردن مي تواند كنشي احساسي باشد(بر پايه ميل انزجار) تحريم نكردن هم مي تواند(بر پايه رانه ترس و وحشت از بدتر شدن وضعيت)واجد هان پايه احساسي باشد. بعلاوه آنكه كه نه "وضعيت" چندان شفاف تعريف مي شود و نه "بدتر" بودن را به خوبي مي توانيد خارج از ايماژ شخصي تان،به اشتراك بگذاريد.چرا كه بر اساس ايماژ من يا امثال من، موقعيت "بدتر" موقعيت بينهايت است و مثلا اگر پيامد عيني "بدتر" شما مرگ ده هزار نفر باشد، ديگري خواهد گفت كه نه!"بدتر"از نگا من مرگ ده هزار و يك نفر است و الي آخر...بنابراين اين منطق انتها ندارد."
و به نحوه بیان اش بعدا بپرداز. اول جواب بده و بعد هر چه می خواهی
7-درباره پست مدرن نوشتن اظهار نظر کن.به هر حال،اول سئوال را جواب بده.
8-ناشناس عزیز!من مسیر حرفم را گم نمی کنم. تا جواب ندهی چسباندن صفات پست مدرن و گل واژه و ... بی اثر است. معنی اش آن است که جوابی نداری و از ابتدا حرف مفت زده ای و فکر کرده ای که اینجا هم وبلاگ دختر خاله ,همکلاسی و هم پالکی هایت است که مفتی بپرانی و بعد از جفنگ گویی ات حظ کنی.
9-درباره "خوش به حال جمهوری اسلامی" هم این را بگویم که بله تاامثال تو با این حجم از وقاحت و ترس(ناشناس بودن ات را می گویم؛اگر شعور داشته باشی کنایه آمیز بودن اش را می فهمی, اما من چون به شعورت شک دارم ناچارا توضیح دادم)به بی شعوری و بی سوادی خود می بالید, خود به خود "خوش به حال" اش هست.
10-اینها را ول کن جواب سئوال ها را تا ندهی ,جز تکرار مزخرفات قبلی ات کاری نکرده ای.
11-منتظرم
در راستاي عمل به سانسور وعده داده شده و عطف به ماسبق آن، من نظرات توهين آميز آخرين ناشناس را پاك كردم و از كساني كه خواندند و ناراحت شدند معذرت ميخواهم.
در عوض نظر نادر را هم در جواب به اين آقامنتشر نكردم؛ با معذرت از نادر، و دلگرمي به اين كه ميفهمد...
جناب فتوره چي:
"کمترين خواسته" يعني زنده ماندن يعني نفس کشيدن. درصورت ادامه حضور عمله راستين و کوشاي فاشيسم در جايگاه کنوني، حمله نظامي گسترده به کشور و تخريب زيرساختها يا حمله نظامي محدود و قلع و قمع هر حرکت مدني به اين بهانه يا تحريمهاي سفت و سخت و فربه تر شدن باندهاي فاشيستي از این قبل، وهمی است که به واقعيت مي رسد. در آنصورت هم البته همچنان اميدوارم نگارش و انتشار کتاب "تاملاتي ژرف در باب واکاوي هوسناکي جماعت پوستر چسبان و مچ بند زن" را به همراه چند پوزخند به تمام معنا سیاسی از شما شاهد باشيم. هرچند اين واقعه ديگر کمي موهوم مي نمايد!
به بهنام عزیز:
اول انکه به ادب و نزاکت شما در پاسخ کمی خشن ام حسرت خوردم و به شما تبریک می گویم که در امتداد پاسخ نزاکت را به کمال رعایت کردید،امید که من نیز بتوانم
دوم، آنچه می گویید می تواند یکی از "احتمالات" باشد که هرگز آنرا نفی نمی کنم و ابدا موهوم نمی دانم اما برایم روشن نیست که آیا تغییر جایگاه این مطیع با آن مطیع در 15 درصد قدرت (که شاید در پاره ای امور مثل کمی متینانه تر حرف زدن) در جلوگیری از خطری که تصویر کردید موثر است؟
سوم،با وجود عدم تطابق تعاریف ما از واقعیت موجود از جمله "فاشیسم" و ...باز همان گزاره "ترس"و "انزجار" اصلی ترین دلایل انتخاب های ما هستند. این "ما" را بسیط بدانید به تعداد شرکت کنندگان "آگاه" و تحریم کنندگان "آگاه" که خود را در دسته دوم قرار نخواهم داد و از "ترس" ممکن است رای بدهم.
اما،ماجرای غلبه "ترس" و "انزجار" و مخلوط شدنش با نوعی عجیب و گروتسک گونه از حضور ولنگارانه توده های بی هویت شهری در خیابان ها را هم به عنوان شق احساسی دیگر مبتنی بر "ارضاء لیبیدوی بی هدف رها شده"را به واکنش به هواداران احساسی گروه های "ترسیده" اضافه می کنم تا تاکیدی باشد هم بر مفهوم گنگ " نفس کشيدن" و هم اثباتی باشد بر اینکه اساسا بسیاری از این بی هویتان شبگرد،حتی خود هم نمی دانند از چه "ترسیده"اند.
واقعا برایم قابل درک نیست که می بینم پس از مناظره شب دوم، مردم در خیابان های پر تردد این شعار را سر دهند که "رای ما میر محسن کروبی نژاد"است! و بر خودروهای شان هم عکس میر حسین باشد هم اجمدی نژاد.
این ها را نشانه هایی از این واقعیت می دانم که باید کمی درباره "فاشیسم" ،"نفس کشیدن" و "مردمی که فکر می کنند" با احتیاط بیشتر بیاندیشیم. هم خودم را می گویم و هم شما را.
چهارم،ادامه این مباحثه را نیز به واسطه انرژی مخربی که از من کثر می کند یک طرفه پایان می دهم.
به علی عزیز:
از اینکه پاسخ ام را درج نکردی واقعا ممنونم. این نیز به حسن نیت های انباشته ات، انباشته شد.
آقای فتوره چی!
اگر شما خشنتر هم می بودید، از نشان دادن دلگیریم در کنایه ای، پیشتر نمی رفتم. این البته بیشتر از هر ادب و نزاکتی، به صفی برمی گشت که در آن حاضرید. صفی که اگر می خواند بیش از آن می بیند و اگر می بیند بیش از آن می اندیشد. و پس نمی تواند استثمار انسان را تاب بیاورد. و چه صف کم شمار ی! آقای فتوره چی! آنچنانکه که ذکر کرده اید مباحثه را ادامه نمی دهم هرچند اعتراف می کنم حوصله ئی نیز نیست. اما همینقدر بگویم که اگر از موضعتان خرده گرفتم، حسابتان را جدا کرده بودم از آن نوکیسه گان تحریمی که کالاهای لوکسشان را اینک به گستردگی و فراوانی در بازار می بینند و آزادی اجتماعیشان را در پارتیهای شبانه خلاصه و مرتفع می کنند، درحالیکه با دستی بر بینی ژست عدم پذیرش حاکمیت گرفته اند. از آن اپوزیسیون فسیل شده نیز، که هر دوره بیانیه های گردگرفته شان را با اضافات نقض حقوق بشری - که همچون اسانسی مهیج در تلقین فعالیت سیاسیشان عمل می کند- بر سر دست می گیرند . دوست نادیده من! هرچند تا امشب به خیابانها نرفته ام اما باور کن دردی -که نه از همرایی- که حتی از همپایی با پوسترچسبانان و مچ بندزنان عارضم شود، کمتر از عذاب قرار گرفتن ناخواسته در کنار گروههایی است که برشمردم و درنهایت و بدتر نتیجه ای است که جز "آری" به این عمله فاشیسم در پی اش نیست. عمله ای که از پایینترین قشر جامعه به لحاظ تولید و اندیشگی، برآمده و همچون آینه ای رفتار آنان را به تمامی حتی در لحن کلامش باز می تاباند. فاشیسم برای تثبیت قدرتش علاوه بر این قشر که در چهل و چند سال گذشته شدیدا حجیم شده، پروپاگاندی دیوانه سا را هم برای جذب آرای دیگران آغاز کرده که پرده ها را بالاتر برده و شکافها را عیانتر کرده. درمورد میرمحسن کروبی نژاد هم هرچند دغدغه تان را کاملا درک می کنم و می ترسم، اما بگذارید در نگاهی خوش باورانه آنها را در یک میلیونی که گوگوش را در برگه ها می نویسند خلاصه کنم. راستی می دانستید یکی هم پیشنهاد جنبش رای باطله داده است!
ارسال یک نظر