۱۷ خرداد ۱۳۸۶

سياستِ ابتذال، و دموكراسي بي مردم

حسین شریعتمداری همواره ترجیح می دهد تئوریسین اصولگرایان باشد
کسی که مراقب است حتی اگر اصولگرایان هم از اصول خود عقب نشینی کردند با تندی و
تیزی منحصر به فرد خودش با آنها برخورد کند. اگرچه چهره بیرونی حسین شریعتمداری
آدمی تندخو و سازش ناپذیر است اما اطرافیانش، کسانی که از نزدیک با او کار می کنند،
فروتنی و سلامت ایدئولوژیک او را ستایش می کنند. تابه حال از میان چهره های نظام که
در پست های امنیتی فعالیت داشته اند کمتر کسی است که چون شریعتمداری بر عقاید
ایدئولوژیک خود پافشاری کند. گویا تساهل و مدارا دو واژه ای است که شریعتمداری از
آنان خاطره خوشی ندارد. همه این ویژگی ها می توانست شریعتمداری را در جایگاه مهم‌
تری از وزارت ارشاد قرار دهد اما فروتنی آمیخته به غرور او هرگز نمی گذارد جایگاه
مطمئن و موثر خود را رها کند و به جایی برود که ناچار به تساهل و مدارا
شود.صفارهرندی نیز در این ویژگی ها با یار دیرینه خود مشترکاتی فراوان دارد
واقعاً اين كلمات را چگونه بايد خواند؟ چگونه بايد فهميد؟ چرا؟
سواي محتوا، اصلاً دليل نوشتن چنين كلماتي و دليل چنين باج دادن‌هايي چيست؟ يعني آقايان هنوز نمي‌فهمند كه نوشتن اين مزخرفات بر پافشاري ايدئولوژيك و "فروتني آميخته به غرور" امثال شريعتمداري تاثيري نخواهد داشت؟ واقعاً جاي تاسف است
اين يك‌طرف، شيوه و موضوع انتقادهاي دوستان ديگر اصلاح‌طلب هم يك طرف. جواد روح كه براي من دوست محترمي بوده، به جمع نويسندگاني پيوسته كه عكس احمدي‌نژاد و خنده‌اش را نقد كرده: با عنوان قهقهه نااهلان
فکر کردم این عکس، چنان نمادین است که جا دارد در «صمیمانه‌تر» هم به آن پرداخته شود.هنر عکاسی «آرش خاموشی» در سالگرد درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی به زیبایی محقق شدن نگرانی و هشدار همیشگی آیت‌الله خمینی را به نمایش می‌گذارد که «نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد». البته هشدار آیت‌الله خمینی به نیروهای خط امامی دهه 60 و مجموعه حاکمیت آن زمان، هشداری کاملا غیردموکراتیک و مخالف حق دخالت آحاد شهروندان (اعم از اهل و نااهل!) در سرنوشت سیاسی خویش است و اصولا بسیاری از محدودیت‌های سیاسی و مدنی دهه دوم انقلاب (بویژه نظارت استصوابی شورای نگهبان) در پرتو چنین وصایای غیردموکراتیکی توجیه و تئوریزه شده و می‌شود. همچنین است ممانعت از فعالیت سیاسی جدی بسیاری از نیروها و احزاب مؤثر در انقلاب (بویژه نهضت آزادی و ایت‌الله منتظری) که به استناد جملات و نامه‌های بنیانگذار جمهوری اسلامی صورت می‌گیرد. اما اگر زاویه دید دموکراتیک را کنار بگذاریم و بخواهیم به همان جمله بنیانگذار جمهوری اسلامی هم عمل کنیم، این عکس نماد نتیجه‌ای است که پس از 18 سال و شاید 28 سال در پی آمده
...
البته اگر بخواهم به شکلی دقیق‌تر سخن بگویم، حاکم شدن چهره‌هایی چون حدادعادل و احمدی‌نژاد مولود طبیعی پروژه حذفی است که از ابتدای انقلاب در جریان بوده و با خالی شدن بیشه از شیران، کودکان مجال بازی و خنده
یافته‌اند
...
بايد همه متن جواد را بخوانيد تا شايد در تاسف من شريك شويد؛ من نمي‌فهمم اصلا نوشتن اين‌ها چه معني دارد؟ آقا اگر يك كسي نزديك‌ترين عضو فاميلش هم مرده باشد، احمقانه است كه بگويي چرا بعد از 18 سال در سالمرگ طرف داري مي‌خندي و به اين دليل نااهلي يا ناخلف؛ اين حرف‌ها چه معني دارد جز اين كه شما مي‌خواهيد به هر بهانه‌اي احمدي‌نژاد را در مقابل هاشمي بكوبيد؟ حتي با اين استدلال كه هاشمي از احمدي‌نژاد در جمهوري اسلامي اصالتش بيشتر است. و اين چه دخلي به شما دارد؟
جواد عزيز اصل مسئله اتفاقا در همان "زاویه دید دموکراتیک" است كه شما مي‌توانيد براي طرح هر نقد بي‌اساسي كنارش بگذاريد؛
اين كه شما مي‌توانيد براي زدن حريف هم كه شده آن زاويه ديد دموكراتيك را "موقتاً" كنار بگذاريد، و اين كه زاويه ديد دموكراتيك‌تان هم محدود به اين است كه"نظام" را "از بزرگان و مؤثرانی چون مهندس بازرگان،آیت‌الله منتظری، آیت‌الله موسوی اردبیلی، مهدی کروبی، بهزاد نبوی،حبیب‌الله پیمان، عزت‌الله سحابی، ابراهیم یزدی، آیت‌الله طاهری اصفهاني" نبايد ستاند، نشان مي‌دهد كه چگونه مردم به عنوان عاملان نهايي هر سياست دموكراتيكي از انديشه سياسي شما غايبند، دوست عزيز من
***
و همه اين‌‌ها را چه روزهايي مي خوانيم؟ روزهاي دستگيري دانشجويان، روزهايي هجوم به خانه‌هاي مردم براي گرفتن اشرار، روزهاي اخراج ظالمانه مهاجران افغان، روزهايي كه بوي تند معده‌هاي گرسنه جويندگان جنگ از هر سو فضاي دنيا را متعفن كرده است؛ظاهراً عراق براي بعضي‌ها حتي اين اندازهمايه تأمل نبوده كه فكر كنند از چنين جنگ‌هايي نمي‌شود به دموكراسي رسيد؛ و يا اين كه آن‌ها هم سويه ديگر و البته بسيار بدتر و غير قابل مقايسه‌اي هستند از انديشه‌اي كه نام دموكراسي را مي‌برد اما كاري با سياست عامليت مردم ندارد

۷ نظر:

ناشناس گفت...

در مورد نوشته ی جواد روح همدردی گرم من را پدیرا باش. وبلاگ جمهور الان فستیوال این جور نوشتن را راه انداخته،این که به بی نمک ترین کارهای یک نفر توجه کنیم و با فرضیاتی که خودمان هم اصلا قبولشان نداریم ، طرف را مثلا محکوم کنیم. غرض اینکه نوشته ی جواد ، الان تیپیک نوشته های بچه های مشارکتی هست.
اما در مورد احمد غلامی نه، من مخالفم که او باج داده یا حداقل نتوانستم این استنباط را بکنم، مگر داده های اضافی داشته باشم. فکر می کنم غلامی دارد سعی میکند مثل قوچانی بنویسد، تا جای سردبیر فقیدشان خالی نماند. دقیقا سبک نوشته و آسمان ریسمان بافتن های، قوپانی که آدم را به وجد می آورد در این نوشته هست، وهمین طور ترکیبهای متناقض که حودت گفته ای. مثلا سعی می کند شریعتمداری را روانکاوی کند و به طور کلی مطلب خوبی راجع به او نوشته، دقیقا با تکیه بر این مطلب که شریعتمداری نقش تیوریسن را برازنده ی خودش می داند و تجربه او را مطمین کرده که قدرت واقعی همانجاست که او می داند.
خلاصه بوی باج چندان به مشام من نمیرسد، اگر قرار باشد راجع به شریعتمداری نوشت باید همین طورها نوشت دیگر !

Unknown گفت...

سلام علی جان
راجع به مردم به عنوان عاملان نهایی هر سیاست دموکراتیک خیلی خوب نوشته ای. خیلی.
این خیلی موضوع مهمی است و به نظرم بیش از حد مغفول واقع شده است.

ناشناس گفت...

سلام

علی جان این نوشته ات خوب بود. مثل نوشته هایی دیگر که یک راهی را بعد از آن باز می گذاری و امکان دیدن و خواندن دورباره را می دهی. نقد خوبی بود.

یا حق

ناشناس گفت...

مطابق آخرین اخبار وضعیت جسمی عباس حکیم‌زاده و احسان منصوری، دو تن از ۸ بازداشتی پلی‌تکنیک، بسیار وخیم است. برادران دربندتان را فراموش نکنید!

ناشناس گفت...

مطابق آخرین اخبار وضعیت جسمی عباس حکیم‌زاده و احسان منصوری، دو تن از ۸ بازداشتی پلی‌تکنیک، بسیار وخیم است. برادران دربندتان را فراموش نکنید!

ناشناس گفت...

مطابق آخرین اخبار وضعیت جسمی عباس حکیم‌زاده و احسان منصوری، دو تن از ۸ بازداشتی پلی‌تکنیک، بسیار وخیم است. برادران دربندتان را فراموش نکنید!

Unknown گفت...

من فکر میکنم که باید این تیپ نوشتههای دوستان اصلاح طلب مانده در قدرت را یک جور افه انتخاباتی دانست و لا غیر . موفق باشید