۳۰ خرداد ۱۳۸۶


بعد از اين همه وقت ننوشتن، آمده‌ام كه لينك نوشته آخر پيام يزدانجو را بگذارم

خدا را شكر، مملكتي داريم كه سينماگرش هم «خانه‌­ي سينما» دارد و هم كانون و هم صنف و هم ساير متعلقات، و ايضا" مقادير معتنابهي محبوبيت از بركت صدا و سيما، كه حد و حسابي ندارد. حسادت مي‌­كنم؟ اصلا". نمي‌­­گويم چرا وقتي يك نويسنده­‌ي‌ مملكت نه از ترس مال نداشته، كه از ترس جان بي‌­ارزش به خود مي‌­لرزيد از حمايت اين­ همه «هنرمند» كذا و كذا خبري نبود، و نمي‌­پرسم چند نفر از اين جماعت سينمايي يك بار هم كه شده با يك نويسنده­‌ي‌‌ دربند و جان­باخته و ... همدردي كرده­‌ا‌‌‌ند. فقط: «هنر»مند اند؟ هنرشان براي­شان ارزش دارد؟ پس چرا اين همه سال يك بار هم به ­خاطر «سانسور» فيلم‌­ها و ايجاد اين همه مانع در راه سينماي آزاد، طومار و تجمعي در كارشان نبود؟

زمانه‌ايست؛ در روزگاري كه پناهنده و مهاجر را با خشونت بي حد اخراج مي‌كنند، دانشجو را بي‌امكان دفاعي به زندان مي‌اندازند ، كارگر از زور بي‌ناني خودكشي مي‌كند؛ اين "هنرمند" ماست و آن هم رسانه‌هاي بي‌هنر ما؛ دريغ از يك خبر راست و قابل فهم از آن چه اين روزها مي‌گذرد

هیچ نظری موجود نیست: