پاكستان روي لبه
با وجود آتش بس كه نوعي باج دهي دولت پاكستان به طالبان و پذيرش ضمني حاكميت غير منتخب اين گروه مسلح به شمار ميآيد، كه از طرف نهادهاي حقوق بشري هم محكوم شده، طالبان با اعتماد به نفس كامل و به شيوه خود در حال پيشروياند و همين دو روز گذشته باز چند مدرسه دخترانه ديگر را آتش زدهاند.
لبه تيز حمله طالبان متوجه زنان است؛ با اين حال، گفتاري كه بيان اوليه خود را در تهديد زنان يافته، شكل سياسي وسيعتر و جاه طلبانهتري دارد.
اول همين هفته بود كه مولانا عبدالعزيز كه در درگيري بر سر تخريب مسجد لعل در اسلامآباد دستگير شده بود آزاد شد و بلافاصله خواست طالبان براي اجراي قانون شريعت را تكرار كرد؛ درگيري بر سر مسجد لعل كه در زمان مشرف و به عنوان جزئي از برنامه تخريب مساجد طالبان در اسلام آباد رخ داد زماني جدي شد كه طالبان مدرسه يكبار ديگر چند زن را به اتهام روسپيگري ربودند. (اين نكته هم مهم است كه مسجد لعل اساساً يك مدرسه مذهبي زنانه بود.) اما اين آشوب چنان گسترده و جدي بود كه در ضمن آن طالبان حتي اقدام به شليك به هواپيماي مشرف، رييس جمهور نظامي وقت، كردند.
حال آزادي عبدالعزيز و تكرار خواسته اجراي شريعت در پاكستان، مقارن شده است با انتشار تحليلهايي كه در آن مشاوران دولت آمريكا نسبت به تبديل پاكستان به حكومتي در دست جنگسالاران طالبان ابراز نگراني ميكنند:
پاكستان 173 ميليون جمعيت و 100 سلاح هستهاي دارد، و ارتشي كه از ارتش آمريكا بزرگتر است، و پايگاههاي القاعده در دو سوم كشور كه دولت كنترلي بر آنها ندارد مستقر هستند... پاكستان دولتي پيشرفته است... كه بخش بزرگي از بنادر اقيانوس هند كه آن را به جهان خارج، و خصوصاً خليج فارس، وصل ميكند را در اختيار دارد. چيزي كه طالبان (در افغانستان) هرگز نداشتند.
نگراني اساسي اين تحليلگران به خطر افتادن راه مواصلاتي آمريكا به افغانستان است. اما اگر چنين پيشبينياي در مورد پاكستان به وقوع بپيوندد عاقبتش، و عاقبتمان، بسيار وخيمتر از اين نگرانيها است؛ تصور منطقه اي به وسعت مجموع سرزمينهاي افغانستان و پاكستان كه جا به جاي آنها در دست طالبان است بدون اين كه دولت مركزي قابل اعتنايي حاضر باشد، براي مردم منطقه و همسايگان چشم انداز بسيار تيرهاي است.
دو - از اعلام آتش بس دولت پاكستان با طالبان خيلي نگذشته بود كه ويدئويي از شلاق زدن زني 17 ساله در دره سوات منتشر شد. مراجع قضايي پاكستان گفتند درباره اين ويدئو تحقيق خواهند كرد. چندي بعد، مسئولان تحقيق گفتند كه ويدئو ساختگي بوده...
ساختگي بودن يا نبودن آن ويدئو، كه تنها لحظاتي توجه جهاني را به وضع پاكستان جلب كرد، البته تغييري در وضع زنان اين كشور نميداد. بگذريم از اين كه "توجه جهاني" جز در "لحظاتي" تغييري در واقعيت زندگي زنان و كليت زندگي سياسي هيچ جاي مشخصي نميتواند بدهد.
واقعيت ساري و جاري در جامعه پاكستان، وحشتناكتر و گستردهتر از ساختگي يا واقعي بودن ويديوي حد زدن آن زن جوان است. و گستردگي همين واقعيت اجتماعي است كه زمينه قدرت گرفتن وسيع طالبان را امروز دارد فراهم ميكند.
اواخر سال ميلادي گذشته، طارق علي يادداشتي در لاندن ريويو آو بوكز منتشر كرد كه بسيار تكان دهنده بود. اين يادداشت شواهدي از گستردگي همين وضعيت اجتماعي به دست ميدهد. علي در اين نوشته اشاره ميكند كه بهرغم اين كه در 2005 پرويز مشرف قانون مجازات عليه قتل ناموسي (كه عمدتاً عليه زنان رخ ميدهد) را ابلاغ كرد، در سال بعد رسما 1261 مورد قتل ناموسي ً گزارش شد؛ تعداد واقعي حتماً بيش از اين است.
او سپس مثالهايي از قتلهاي ناموسي در پاكستان ميآورد كه مورد به مورد وحشتناكتر از ديگري هستند و بازگو كردنشان هم دشوار است. ولي اوج ماجرا در آخر نوشته است؛ آنجا كه معلوم ميشود انگيزه اصلي يادداشت، صرفاً گزارشي از وضع فاجعهبار زنان در پاكستان نبوده؛ بلكه قتل دختر يكي از خويشاوندان خود طارق علي به دست خانوادهاش بوده است، و علي ميخواهد دست كم در موردي كه خودش تا حدي اطلاع دارد، و از تريبوني كه در آنسوي آبها در اختيار دارد، خواستار اجراي عدالت و مجازات ديگر خويشاونداني شود كه در قتل زني دست داشتهاند كه او آخرين بار ده سالگياش را ديده است.
مسئله از ديد طارق علي اين است كه در پاكستان جامعه، و پليس و دستگاه قضايي به تبع آن، قتل خانوادگي را مسئلهاي "خصوصي" ميدانند و اهميتي هم ندارد كه رخداد چنين قتلي به دليل خوابي باشد كه مرد قاتل ديده، يا دعوايي كه بر سر ميراث خانوادگي اتفاق افتاده.
اين "خصوصي" دانستن، شايد كليد فهم ماهيت به ظاهر تناقض آميز "ناموس" باشد ؛ چيزي كه از يك سو چنان خصوصي دانسته ميشود كه حتي وقتي قتلي در ارتباط با آن رخ دهد، دستگاه قضا و پليس پاكستان هم از ورود به حوزهاش استنكاف ميكنند؛ و از سوي ديگر ميتواند مايه دستاندازي نيرويي مثل طالبان به قدرت باشد.
اينجا ناموس خصوصي است همانطور كه مالكيت خصوصي است؛ مقدس است، همانطور كه مالكيت مقدس است. اين حوزه خصوصيِ مقدس، از قضا چيزي است كه رفتار مرفهان و فقيران در آن به هم شبيه ميشود؛ آنقدر كه استطاعتِ "مالكيتِ" نواميسي را داشته باشند، ميتوانند به هم شبيه باشند.
همين اشتراك فراطبقاتي به واسطه امري ظاهراً "خصوصي" است كه زمينه را فراهم ميكند تا نيرويي مانند طالبان بتواند از طيف وسيعي يارگيري سياسي كند. همين مسئله "خصوصي" ميتواند محملي باشد كه نه تنها سرنوشت پاكستان، كه سرنوشت منطقه براي سالها متاثر شود.
طالبان با دست خون آلودش، دستهاي آلوده اي از همه طبقات را گرفته است كه شايد در باقي جاها نخواهند با او همراهي كنند، اما در همين نقطه اشتراك، با همدستيشان راه اوج گرفتنش را باز گذاشتهاند.
۲ نظر:
حضور مجدد ات برای من نشانه بسیاری است.
ارسال یک نظر