اول. احتمالاً در خبرها خواندهايد كه وزارت ارشاد اطلاعيهاي به خبرگزاريها فرستاده و سايت بازتاب را غير قانوني اعلام كرده. سواي همه جزئيات در مورد نحوه انجام اين كار كه فقط از دولت فعلي برميآيد، بايد گفت كه اين عمل از اصل محكوم است.
اولاً اين كار خلاف آزادي بيان ماست؛ ثانياً خلاف قانون اساسياي است كه خودشان برايش قسم خوردهاند؛ ثالثاً هر كسي براي گفتن هر حرفي و زدن هر اتهامي موجه نيست. من از سايت امنيتي بازتاب حمايت نميكنم (دفاع از آزادي بيان كسي، دفاع از محتواي بيان او نيست)، اما اگر شخصيتي حقيقي يا حقوقي قرار باشد مدعي مقابله با نشر اكاذيب باشد، مسلماً اين شخصيت آني نيست كه يك مشت نئونازي و كوكلاكسكلان را جمع ميكند در تهران تا كشتار ميليونها بيگناه را تكذيب كنند.
دوم. من هميشه در كار كردن با وبلاگ بهطور كلي و در برابر كامنت ها بهطور خاص كند بودهام. خلاصه اين كه تا بيايم به كامنتهاي هر پستي جواب بدهم كلي ازشان گذشته.
در كامنتهاي پست معلمها و پستچيها دوستي به نام وحيد پرسيده بود كه مصاحبهها را جايي چاپ كردهام يا نه؛ نه ولي گزارش بسيار كوتاهي، به نسبت حجم مجموع مصاحبهها، برمبناي آنها نوشتهام كه ممكن است جايي منتشر كنم.
دوست ديگري به نام رويا پرسيده بود كه اگر آمريكا حمله كند چه كار ميكنم؛ نميدانم، گمانم اين است كه فعلاً اگر كاري بشود كرد بايد براي جلوگيري از جنگ كرد (اگر احتمالي برايش قائل باشيم، كه من هنوز آن را منتفي نميدانم).
دوست ديگري به نام بهنام در كامنتهاي پست قبلي نوشته مفصلي گذاشته درباره انتخابات و ساير چيزها. متاسفانه درباره اصل حرفش اينجا نمي توانم چيزي بگويم؛ فقط اين كه من در آخرين انتخابات طرفدار شركت نبودم. اما در مورد مرگ ولي الله فيض مهدوي در زندان، بايد بگويم كه كم تر از مرگ اكبر محمدي تكان دهنده بود چون با اولي چنان برخوردي نشد كه بتوانيم فرض كنيم دستكم "فعلاً" چنين اتفاقي نميافتد، ولي از آن بيشتر تلخ بود چون دقيقاً همان اتفاق تكرار شد. ننوشتن من هم ربطي به موضعم درباره گرايش سياسي او نداشت، چنان كه نوشتنم در مورد اكبر محمدي هم ربطي به موضع سياسياش نداشت. به همان دليل كه نتوانسيتم در روزنامه چيزهايي را كه ميخواستيم در مورد محمدي منتشر كنيم، در مورد مهدوي هم وادار به سكوت شديم...
۴ نظر:
سلام به همشهری گرانمایه /نقدا همین سلام و عرض ادب تا بعدخوانده برگردم
آقا سلام
یک سوال دارم. ماجرای «قراردادهای موقتی» چیه؟ معلوم هست چقدر از نیروی کار قرارداد موقتی هست؟
ممون میشم دیتا روکنی. ایمیل یا تو وبلاگ.
مخلصیم
جناب معظمی همشهری دوست داشتنی فقط یک چهره کمرنگ از شما در نمایشگاه نقاشی در ذهن من باقی مانده علتش هم این است که آن زمان رابطه شما و صاحب نمایشگاه را نمی دانستم.چهره ای جدی متمایل به عبوث و نگاه های ریز از پس عینکی با قابی کوچک با همان رنگ توصیف شده چهره ،که البته کاملا با تیپ شماهماهنگی دارد وست می باشد .حالا راستش با این توصیف و کمی آشنایی با تیپ و نوشته هایتان که از هر 10 شخصیت یا گاه اصطلاح در آن هیچکدام به گوش من نخورده است هیچگاه گمان نداشتم که با خواندن وبلاگ و مطالب اخیرتان که کمی در فرم ، رنگ و هوای عاقلانه را بخود گرفته است تا این اندازه از ته دل بخندم .واقعا عالی و پرمحتوا بودند.البته جمال دوست دیگرم بی آنکه نسبتان را بشناسد بیشتر از من باشما آشنایی داشت که آن را من نیز شناساندم و گویی به شما هم سر زده باشد...تا دیداری دیگر...
سلام مگه برای آزادی بیان باید احترام قائل شد. همکار خوبم و دوست قدیمی دولت های پوپولیستی به این انواع آزادی های ما احتیاج ندارن. کار اون ها "اتفاقا" بدون این آزادی ها راه می افته.
ارسال یک نظر