۱۵ بهمن ۱۳۸۵

چند لينك


اول- فرناز سيفي پاسخي داده به حسين درخشان؛ خوب است بخوانيد. درباره رويه‌اي كه آقاي درخشان به‌طور مشخص بعد از ماجراي رامين جهنبگلو در پيش گرفت و هنوز هم كه هنوز است ادامه‌اش مي‌دهد حرف بسيار است. و البته همان‌قدر هم كه حرف هست، دليل وجود دارد كه آدم درباره‌اش سكوت كند

دوم- نشريه ديسنت در آخرين شماره خود اقتراحي را درباره ايران پيش كشيده است. در يادداشت سردبيري‌اي كه در اين مورد نوشته شده ابتدا چيزهايي گفته‌اند كه نظر خودشان را درباره جمهوري اسلامي مي‌رساند و طبيعتاً از منظرهاي مختلف قابل مناقشه است و در آخر هم چند پرسش مطرح كرده‌اند؛

... To what extent should the character of the Iranian regime govern Western responses to its ambitions? Should Iran be considered just one state among others, seeking its legitimate self-interests? What "threat" does the current Iranian regime pose in today's world?
اين آدم‌ها در اقتراح ديسنت شركت كرده‌اند: شلومو آوينري؛ اسحاق نقاش؛ مايكل دويل؛ سوزان نوسل؛ آن‌ماري اسلوتر. از اين آدم‌ها فقط دوتاي اول را كمي مي‌شناسم. آوينري در نظريه سياسي و فلسفه سياسي آدم شناخته شده‌اي است و اگر سر وكارتان با تفسيرهاي نظريه سياسي هگل افتاده باشد قاعدتاً اسم او را هم شنيده‌ايد

اسحاق نقاش (اميدوارم اسمش را زياد پرت نخوانم) درباره شيعه تحقيق مي‌كند. كتاب اولش درباره شيعيان عراق كه اول در سال 1994 چاپ شده در اين حوزه كتاب شاخصي به حساب مي‌آيد؛ سال 2003 كتاب تجديد چاپ شد. اخيراً هم كتاب ديگري درباره شيعيان در جهان عرب نوشته است كه بخشي از آن هم روي وب قابل دسترس است.

ديسنت نشريه‌اي است كه علي‌العموم در چهارچوب چپ شناخته مي‌شود؛ "علي‌العموم" چون جنگ افغانستان و بعد جنگ عراق خيلي مرزبندي‌ها را در داخل خود چپ جهاني تغيير داده است. انتقاد مايكل والزر، شايد شناخته شده‌ترين آدم ديسنت، از چپ ضد جنگ، بعد از جنگ افغانستان نمونه‌اي از اين اختلاف‌هاست كه هر چه گذشته بيشتر بالا گرفته است. در هر حال نويسندگان ديسنت حتي زماني هم كه با جنگ (عراق) مخالفت كرده‌اند مواضع از نظر محتوا نرم‌تري نسبت به بخش بزرگتر چپ منتقد جنگ داشته‌اند؛ والزر البته با جنگ عراق مخالف بود و هنوز هم ظاهراً مخالف هست، با اين همه اين نكته در مورد او هم به‌نظر من صدق مي‌كند.

حاصل اين همه روده‌درازي اينكه از كليت نوشته‌هاي اين شماره بوي خوشي به مشام نمي‌رسد؛ صدايي كه در مقابل جنگ عراق مخالف جنگ بود اما در صف سرسخت‌ترين مخالفان نبود، الان حتي قابل انعطاف‌تر به نظر مي‌رسد. و اين در وضعيتي است كه مصيبت‌هاي جنگ عراق ديگر بر هيچ كسي پوشيده نيست و جهنمي كه با حمله آمريكا در آن‌جا به‌پا شده با كمتر مصيبتي در نوع خودش قابل ‌مقايسه است. اما چرا؟ توجيهش اين است كه دارد اجماعي به‌وجود مي‌آيد بر سر اينكه ايران يك "تهديد" هسته‌اي است. زماني كه چنين تصوري از حد تبليغات حكومت بوش فراتر رود و به يك باور فراگير تبديل شود، جنگ‌طلبان عملاً زحمت زيادي نخواهند داشت و مي‌توانند به شيوه‌هاي مختلف تهديد عليه ايران را افزايش بدهند

۱ نظر:

ناشناس گفت...

movafagh o eghterah baashid! ahyanan baa oon aghaye de facto nesbati nadarid?!