۱ تیر ۱۳۸۵

گذر از اخلاق كودكان


بنا نداشتم در مورد انتخابات پارسال چيزي بنويسم. يك دليلش اين بود كه وقتي اطرافم را مي‌ديدم و بحث‌ها را مي‌شنيدم باز مي‌يافتم كه هنوز گويي دوستان در فضاي پيش از انتخابات نفس مي‌زنند و گويي هنوز همان موضع‌گيري‌ها را تكرار مي‌كنند كه امروز با مسامحه‌آميزترين تعبير بايد گفت كه تاريخ‌شان گذشته است. موضع‌گيري «تحريمي» و «مشاركتي» موضع‌گيري‌اي مربوط به آن زمان بود و از نظر سياسي هم در همان موقعيت معنا داشت و به گمان من، نه اين‌كه اصلاً نتوان، اما نمي‌توان به نحوي معني‌داري به آينده امتدادش داد.

من هم چنان كه بر آشنايان پوشيده نيست در انتخابات موضعي داشتم و در آن شركت كردم؛ به اندازه بضاعتم بحث و استدلال نظري مطرح كردم؛ با مردمان به گفت و گو نشستم و براي تبليغ به خيابان رفتم. امروز كه نگاه مي‌كنم انتخاب‌هاي نهايي خودم را در آن روزها درست مي‌بينم و گمان مي‌كنم كه بسياري از مواضعم هم درست بوده است. از اين بايت احساس پشيماني نمي‌كنم كه چرا به چنان راهي رفتم چون با امكان‌هاي پيش‌ِرو كار بهتر و مسئولانه‌تري نمي‌توانستم بكنم.

من هم از جمله كساني، و شايد از اولين كساني، بودم كه با امكاناتي كه داشتم بحثِ «خطر فاشيسم» را طرح كردم. (با وجود آن‌كه در ابتدا نمي‌دانستم الگوهاي كلاسيك را تا كجا مي‌شود قابل انطباق دانست، اما رفته رفته الگوي خودم را يافتم و هنوز هم درباره آن فكر مي‌كنم و بسطش مي‌دهم). اكنون هم برايم آزاردهنده است كه مي‌بينم برخي از دوستان با همه آن‌چه كه امروزه روز مي‌بينند به خود اجازه مي‌دهند ما را براي طرح چنين بحثي متهم به بي‌اخلاقي كنند: كدام بي‌اخلاقي؟ به گمان من دوستان در فهم «اخلاق» آن‌جا كه به حيطه عمومي برمي‌گردد دچار مشكل هستند. و فكر مي‌كنم بد نيست اگر تامل و مطالعه‌اي بكنند و هر چند بي‌سر و صدا اين امكان را به خودشان بدهند كه اگر ديدند سوء تفاهمي داشته‌اند در آن تجديد نظر كنند. ما كه همگي دائم در حال تغيير هستيم...


مسئله عمل اخلاقي و به‌طور مشخص اخلاق اجتماعي و سياسي، با مفهوم مسئوليت پيوند خورده است. وقتي از اين مي‌پرسيم كه چه كسي عمل اخلاقي انجام داده است، در واقع مي‌پرسيم كه تا چه حد مسئولانه عمل كرده است؟ تا چه حد نسبت به پيامدهاي پيش‌بيني‌پذير اعمالش حساس بوده است؟ تا چه حد پيش‌بيني‌هاي محتمل را جدي گرفته و در برابر احتمالاتي كه ديگران هم مطرح مي‌كرده‌اند معقول برخورد كرده است؟ مسئله صداقت هم، كه مولفه جدائي‌ناپذير اخلاق است ولي به هيچ‌وجه تعيين كننده تمامي ساحت عمل اخلاقي نيست، در همين چهارچوب معني مي‌يابد. عمل و رفتار صادقانه، عمل و رفتاري است كه به قصد روشن‌گري باشد و براي توجيه موضع خود پرده‌پوشي نكند و نكوشد اهميت مواضع ديگران را به دروغ و با هياهو و اتهام‌زدن مخدوش كند. صداقت جزئي از مسئوليت‌پذيري است و مسئوليت‌پذيري بدون پيامدگرايي بي‌معني است. رفتار سياسي اخلاقي، همانا رفتار سياسي پيامدگرايانه است.

رويكردهاي تقليل‌گرايانه‌اي كه با توسل به مفاهيمي چون صداقت و دادن تعبيرهايي محدود از اين مفهوم مي‌خواهند حيطه عمل اخلاقي را به نفع خود مصادره كنند، در واقع نوعي اخلاق خطرناك مي‌پرورند كه در بهترين و معصومانه‌ترين تعبير «اخلاقي كودكانه» است. مي‌توان به اين بحث پرداخت كه چرا برخي از دوستان از همه حيطه‌هاي سياست حالا به تصرف حيطه «عمل اخلاقي» آن همه با اين باز-تعريفِ تقليل‌گرايانه روي آورده‌اند ولي من پرهيز از چنين بحثي را در اين موقعيت بهتر مي‌دانم و طرحش را خلاف نيتم مي‌دانم.

همه اين‌ها را گفتم كه بگويم باز گشودن بحث‌ «تحريمي» و «مشاركتي» چنان‌كه گويي موضع‌گيري‌هايي قابل امتداد و خط كشي‌هايي تعيين كننده حقيقي وضعيت سياسي اكنون هستند اشتباه بزرگي خواهد بود؛ اشتباه ديگري كه ما ايرانيان با خوش‌خيالي‌هاي تاريخي‌مان و كلبي‌مسلكي‌اي كه گويي ديگر دارد جزئي جدايي‌ناپذير از منش سياسي‌مان مي‌شود ممكن است مرتكبش شويم. امتداد دادن چنين بحثي از طرف هر كسي كه باشد، خود مي‌تواند مصداقي باشد از همان «اخلاق كودكان».

ديروزِ ما هرچه بود نتيجه‌اش را امروز مي‌توانيم ببينيم. براي امروز بايد به اين فكر كنيم كه چه راه‌هايي براي باز-زايي ظرفيت‌هاي دموكراتيك جامعه ايراني وجود دارد؛ من از چپ و تو از راست؛ منِ جامعه‌گرا و تو ليبرال در يك چيز اتفاق اساسي داريم و آن اين است كه هر دومان دموكراسيِ خوش ساختي را كه به درستي كار كند و به برطرف كردن فسادهاي ساختاري دولت و اجتماع كمك كند در چشم‌انداز داريم. حتي اگر ايده‌هايمان درباره چنين دموكراسي‌اي و ابعادش متفاوت باشد دستِ كم مي‌دانيم كه در تضاد آن با همه اشكال استبداد اتفاق نظر داريم. ائتلاف امروزِ منِ تو بايد بر اساس همين دموكراسي‌خواهي و نفي استبداد باشد. شايد ما نتوانيم شيوه‌هامان را با هم هماهنگ كنيم؛ شايد بر سر روش‌ها اختلاف‌هاي رفع نشدني ميان گروه‌هاي مختلف موجود و گروه‌هاي در حال زايش وجود داشته باشد، كه دارد، اما مهم اين است كه ارزش‌هاي مشترك دموكراتيك را از ياد نبريم و هنگامي كه هنگامه آن‌هاست همديگر را تنها نگذاريم.

اگر چنين كنيم آن‌گاه حتي از دل اين زمانه عسرت هم امكان برآمدن سنتي دموكراتيك وجود خواهد داشت؛ اخلاق كودكان را كنار بگذاريم، ما هم‌چون بزرگ‌سالاني كه به قلّت بضاعت خود آگاهند، به فهم و ياري يكديگر بيش از اين‌ها محتاجيم.

***

ادامه: خواننده‌اي به‌نام بابك كامنت گذاشته كه "ميشه لطفن لينک بدين که کجا بحثِ «خطر فاشيسم» رو مطرح کرديد تا ما هم ببينيم؟"

الان كه گشتم عجالتآً اين‌ها را پيدا كردم:

برابرسازى فاشيستى در برابر برابرى طلبى چپ

اين يادداشت مشخصاً يك روز قبل از دور دوم انتخابات منتشر شد و در همان صفحه حامد يوسفي و اميد مهرگان هم ترجمه‌هايي در همين باب دارند. اين البته آخرين مطلب بود و البته هنوز هم بر سر آن هستم. در صفحه انديشه شرق مطالب متعددي در اين‌باره در همان دوره مطالب متعددي در صفحه انديشه شرق كه من هم در آن كار مي‌كنم منتشر شد. به‌خصوص به قلم مرحوم مسعود يزدي و به ترجمه صالح نجفي.

درباره اين‌كه گفتم در ابتدا با اين مفهوم‌پردازي مشكل داشتم هم مي‌توانم توضيحي را كه در ذيل اين مطلب نوشته‌ام شاهد بياورم:
پاسخي به علي افشاري
چنان‌كه گفتم الان هم اين مفهوم‌پردازي را به شكل كلاسيكش كارساز نمي‌بينم اما مولفه‌هاي اصلي آن را تبيين كننده مي‌دانم.

اگر نيت كامنت گذار را مي‌دانستم شايد مي‌توانستم كمك بيش‌تري بكنم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ميشه لطفن لينک بدين که کجا بحثِ «خطر فاشيسم» رو مطرح کرديد تا ما هم ببينيم؟