آرزو؟
بيژن موميوند عزيز من را به بازي آرزو دعوت كرده؛ من البه از اين هم عقبم. خيلي فكر كردم كه چه بگويم. از آرزوهاي شخصي كه بگذريم، و به چيزهاي مشترك كه برسيم، آخرش ديدم بيشتر چيزهايي كه ميخواهم، بيشتر آرزوها، يا بهتر بگويم آرمانها... برابري آزادي روشنگري... اگر چه در يك جمله واحد نميگنجند، اما بعضي وقتها ميتوانند يك بيان واحد پيدا كنند؛ براي من اين بيان آن است كه مينو و كودكان ديگري مثل او در دنياي بهتري زندگي كنند؛ فردايش از امروز ما بهتر باشد؛ آزادتر باشد . و خب اين چيزي است كه بايد برايش مبارزه كنيم؛ و ميكنيم
بيژن موميوند عزيز من را به بازي آرزو دعوت كرده؛ من البه از اين هم عقبم. خيلي فكر كردم كه چه بگويم. از آرزوهاي شخصي كه بگذريم، و به چيزهاي مشترك كه برسيم، آخرش ديدم بيشتر چيزهايي كه ميخواهم، بيشتر آرزوها، يا بهتر بگويم آرمانها... برابري آزادي روشنگري... اگر چه در يك جمله واحد نميگنجند، اما بعضي وقتها ميتوانند يك بيان واحد پيدا كنند؛ براي من اين بيان آن است كه مينو و كودكان ديگري مثل او در دنياي بهتري زندگي كنند؛ فردايش از امروز ما بهتر باشد؛ آزادتر باشد . و خب اين چيزي است كه بايد برايش مبارزه كنيم؛ و ميكنيم
عكس را بهار امسال فاطمه از مينو گرفته، در ساحلي در نزديكي لاهيجان
***
خبرها را هم كه من عقب هستم؛
◄ بيانيه مركز فرهنگي زنان درباره تبليغاتي كه راجع به منابع مالي كمپين يك ميليون امضا صورت ميگيرد
◄ يعقوب يادعلي، نويسندهاي كه بعد از سه سال از انتشار كتابش به خاطر آن به زندان افتاده به اتهام "اهانت به قوم لر"؛ چون يكي از شخصيتهاي داستانش كه خانمي است كه با ديگري يا ديگراني جز شوهر قانونياش رابطه دارد با لهجه لري صحبت ميكند.
ببينيد اميدوارم اين مسئله حل شود و يادعلي هرچه زودتر آزاد شود. اما واقعاً بايد اين مسئله را روشن كرد كه آزادي بيان را نميشود به ادعاي "اهانت" محدود كرد؛ تنها استدلال قابل قبول براي محدود كردن آزادي بيان، استدلال آسيب رسان بودن آن است؛ اين تنها استدلالي است كه ميتوان با آن آزادي عمل مشخصي را محدود كرد. (مدخل دانشنامه فلسفي استنفورد در مورد آزادي بيان مدخل خوب و خواندنياي است)
بنابر اين استدلال اگر بياني بهطور واضح امنيت كسي يا كساني را به خطر بياندازد يا دقيقا به آنها آسيب برساند، ميتوان آن را آسيبرسان تلقي كرد و ميتوان در مورد آزادي آن بيان محدوديت قائل شد. خب بسيار سخت است كه بتوانيم بگوييم "بيان"ي به كسي "آسيب" رسانده است. شايد بتوان گفت كه بياني به واسطه موجب آسيب به كسي شده است.
در اين مورد هم حرف بسيار است؛ موارد صدق خيلي به سختي قابل توافق هستند. موردي هست كه فردي به دليل اين كه در زمان نسلكشي رواندا در راديو عليه توتسيها تبليغ ميكرده و نسلكشي را ترويج ميكرده تحت پيگرد حقوقي دادگاه جزايي بينالملل رواندا قرار گرفته؛ با تبليغ يا پخش پورنوگرافيهايي كه در آن از افراد نابالغ استفاده ميشود بسياري مخالفاند (من شخصاً اشكال بيشتري از پورنوگرافي را مصداق آسيبرسان ميدانم كه خب مسئله مورد مناقشهاي است)؛ بيشتر حاكميتهاي ملي براي افشاي "اسرار نظامي در زمان جنگ" و غير آن هم قوانين منع آزادي بيان دارند كه اين مورد تا حدي اصلاً از صورت مسئله خارج ميشود... اما نميتوان گفت كه مثلاً اگر شما در مورد اعتقاد بودائيان به تناسخ شوخي كنيد به آنها "آسيب" رساندهايد و بايد آزادي بيانتان منع شود
اين قضيه توهين اما بدبختياي است كه بعد از مدتها دوباره بازارش داغ شده. تا جايي كه مسئله واقعاً توهين است، بايد گفت كه توهين بسيار مفهوم بي در و پيكري است؛ شما در حالتهاي متفاوت ممكن است كلامي را توهين آميز بيابيد يا درست نقطه مقابلش را فكر كنيد. همين چند ماه پيش بود كه يك مجري يك گروه هنري ايراني در كابل از حاضران برنامهشان خواست تا يك نفر روي صحنه بيايد و سرود ملي افغانستان را بخواند؛ دختري به روي صحنه رفت و تپق زد و مردم خنديدند. همين. گروه هنري بخت برگشته به زندان رفتند و اتهام اعلام شدهشان اين بود كه در اين واقعه به سرود ملي افغانستان توهين شده است؛ توهيني در كار نبود و اگر هم بود آنها نكرده بودند و اگر هم بود زندان بيربط بود. وسط اين ماجراها برنامه خبري بيست و سي، وزير خارجه از همه جا بيخبر افغانستان را در تهران گير آورد و گفت ما اين همه سال از افغانها پذيرايي كردهايم شما چرا چنين ميكنيد... و اين حماقت مسئولان فرهنگي افغان هم شد عاملي براي تبليغ عليه مهاجراني كه هيچ نقشي در اين ماجرا نداشتند؛ زبان وزير خارجه هم بند آمده بود كه بپرسد اين چه مهمان نوازي است كه كودكانمان را از مدرسه بيرون ميكنيد و در رسانههاتان ما را عامل بدبختي بيكارانتان معرفي ميكنيد.
اين ادعاي توهين چوب دو سر طلاست؛ ابزاري است براي "بازي" سياست؛ دقيقاً بازي. شما در حوزهاي كه ميتوانيد اعمال قدرت كنيد، ادعاي اهانت شدن يكي از چيزهاي خوبي است كه بدون اين كه شاهد عيني محكمي بخواهد ميتوانيد به آن متوسل شويد؛ از موضع قدرت ميگوييد كه احساساتتان جريحهدار شده و به سرود مليتان اهانت شده. همين كه در موضع ضعف قرار بگيريد حتي اگر واقعاً هم كسي با شما كاري خلاف شأن انسانيتان بكنيد نميتوانيد ادعايي كنيد.
حالا از همه اينها كه بگذريم در مورد آقاي يادعلي كه واقعاً قضيه ابعاد كافكايي پيدا كرده؛ يعني چه كه به قوم لر اهانت كرده؟ اين كه مثلاً تلويزيون جمهوري اسلامي يك آدم قاچاقچي را نشان ميدهد كه اسمش هوشنگ است، يعني به همه هوشنگها اهانت شده؟ و بعد هوشنگي از ميان هوشنگها ميتواند برود شكايت كند و رئيس صدا و سيما را چهل روز بيندازند زندان بيقرار وثيقهاي؟ معلوم است كه نه. و اين معلوم بودن چه چيزهاي بيشتري را هم معلوم ميكند
***
خبرها را هم كه من عقب هستم؛
◄ بيانيه مركز فرهنگي زنان درباره تبليغاتي كه راجع به منابع مالي كمپين يك ميليون امضا صورت ميگيرد
◄ يعقوب يادعلي، نويسندهاي كه بعد از سه سال از انتشار كتابش به خاطر آن به زندان افتاده به اتهام "اهانت به قوم لر"؛ چون يكي از شخصيتهاي داستانش كه خانمي است كه با ديگري يا ديگراني جز شوهر قانونياش رابطه دارد با لهجه لري صحبت ميكند.
ببينيد اميدوارم اين مسئله حل شود و يادعلي هرچه زودتر آزاد شود. اما واقعاً بايد اين مسئله را روشن كرد كه آزادي بيان را نميشود به ادعاي "اهانت" محدود كرد؛ تنها استدلال قابل قبول براي محدود كردن آزادي بيان، استدلال آسيب رسان بودن آن است؛ اين تنها استدلالي است كه ميتوان با آن آزادي عمل مشخصي را محدود كرد. (مدخل دانشنامه فلسفي استنفورد در مورد آزادي بيان مدخل خوب و خواندنياي است)
بنابر اين استدلال اگر بياني بهطور واضح امنيت كسي يا كساني را به خطر بياندازد يا دقيقا به آنها آسيب برساند، ميتوان آن را آسيبرسان تلقي كرد و ميتوان در مورد آزادي آن بيان محدوديت قائل شد. خب بسيار سخت است كه بتوانيم بگوييم "بيان"ي به كسي "آسيب" رسانده است. شايد بتوان گفت كه بياني به واسطه موجب آسيب به كسي شده است.
در اين مورد هم حرف بسيار است؛ موارد صدق خيلي به سختي قابل توافق هستند. موردي هست كه فردي به دليل اين كه در زمان نسلكشي رواندا در راديو عليه توتسيها تبليغ ميكرده و نسلكشي را ترويج ميكرده تحت پيگرد حقوقي دادگاه جزايي بينالملل رواندا قرار گرفته؛ با تبليغ يا پخش پورنوگرافيهايي كه در آن از افراد نابالغ استفاده ميشود بسياري مخالفاند (من شخصاً اشكال بيشتري از پورنوگرافي را مصداق آسيبرسان ميدانم كه خب مسئله مورد مناقشهاي است)؛ بيشتر حاكميتهاي ملي براي افشاي "اسرار نظامي در زمان جنگ" و غير آن هم قوانين منع آزادي بيان دارند كه اين مورد تا حدي اصلاً از صورت مسئله خارج ميشود... اما نميتوان گفت كه مثلاً اگر شما در مورد اعتقاد بودائيان به تناسخ شوخي كنيد به آنها "آسيب" رساندهايد و بايد آزادي بيانتان منع شود
اين قضيه توهين اما بدبختياي است كه بعد از مدتها دوباره بازارش داغ شده. تا جايي كه مسئله واقعاً توهين است، بايد گفت كه توهين بسيار مفهوم بي در و پيكري است؛ شما در حالتهاي متفاوت ممكن است كلامي را توهين آميز بيابيد يا درست نقطه مقابلش را فكر كنيد. همين چند ماه پيش بود كه يك مجري يك گروه هنري ايراني در كابل از حاضران برنامهشان خواست تا يك نفر روي صحنه بيايد و سرود ملي افغانستان را بخواند؛ دختري به روي صحنه رفت و تپق زد و مردم خنديدند. همين. گروه هنري بخت برگشته به زندان رفتند و اتهام اعلام شدهشان اين بود كه در اين واقعه به سرود ملي افغانستان توهين شده است؛ توهيني در كار نبود و اگر هم بود آنها نكرده بودند و اگر هم بود زندان بيربط بود. وسط اين ماجراها برنامه خبري بيست و سي، وزير خارجه از همه جا بيخبر افغانستان را در تهران گير آورد و گفت ما اين همه سال از افغانها پذيرايي كردهايم شما چرا چنين ميكنيد... و اين حماقت مسئولان فرهنگي افغان هم شد عاملي براي تبليغ عليه مهاجراني كه هيچ نقشي در اين ماجرا نداشتند؛ زبان وزير خارجه هم بند آمده بود كه بپرسد اين چه مهمان نوازي است كه كودكانمان را از مدرسه بيرون ميكنيد و در رسانههاتان ما را عامل بدبختي بيكارانتان معرفي ميكنيد.
اين ادعاي توهين چوب دو سر طلاست؛ ابزاري است براي "بازي" سياست؛ دقيقاً بازي. شما در حوزهاي كه ميتوانيد اعمال قدرت كنيد، ادعاي اهانت شدن يكي از چيزهاي خوبي است كه بدون اين كه شاهد عيني محكمي بخواهد ميتوانيد به آن متوسل شويد؛ از موضع قدرت ميگوييد كه احساساتتان جريحهدار شده و به سرود مليتان اهانت شده. همين كه در موضع ضعف قرار بگيريد حتي اگر واقعاً هم كسي با شما كاري خلاف شأن انسانيتان بكنيد نميتوانيد ادعايي كنيد.
حالا از همه اينها كه بگذريم در مورد آقاي يادعلي كه واقعاً قضيه ابعاد كافكايي پيدا كرده؛ يعني چه كه به قوم لر اهانت كرده؟ اين كه مثلاً تلويزيون جمهوري اسلامي يك آدم قاچاقچي را نشان ميدهد كه اسمش هوشنگ است، يعني به همه هوشنگها اهانت شده؟ و بعد هوشنگي از ميان هوشنگها ميتواند برود شكايت كند و رئيس صدا و سيما را چهل روز بيندازند زندان بيقرار وثيقهاي؟ معلوم است كه نه. و اين معلوم بودن چه چيزهاي بيشتري را هم معلوم ميكند
۲ نظر:
علی جان مرسی از این که از آرزوهایت نوشتی
آرزوی فردایی بهتر وشادتر وآزادتر برای نسل آینده را شاید ما هیچ وقت درکش نکنیم ولی باز آرزویش تا ابد با ما خواهد بود
علي معظمي عزيز
قضيه توهين اينجا ابعادي دارد فراتر از به گمانم بازي سياست. چند سال پيش پرستاران به خاطر شخصيت پرستار فيلم شوكران غوغايي به پا كردند كه نگو. خوب وقتي پرستاران چنين مي كردند مي بايد انتظارش را مي داشتيم كه اگر اين نگاه كمي يا ابزار قدرت تركيب مي شد فاجعه اي مثل زنداني شدن يعقوب يادعلي را به همراه مي داشت. مسئله شايد تلفيق ابزار اعمال قدرت است بت نگاهي كه اصلا تعريفي از فرديت ندارد و شايد به همين دليل قادر نيست با رسانه اي كه شايد بنايش بر فرديت است مثل رمان يا سينما را دريابد
ارسال یک نظر