۱۰ اسفند ۱۳۸۵

نامه پدر احمد باطبي به مردم؛ نمی‌خواهيم فرزندمان احمد باطبی را در گوشه زندان از دست بدهيم

نامه در گويا نيوز و چند جاي ديگر منتشر شده است

می‌خواهم با شما سخن بگوئيم. ما از شما مردم در هر كجا كه هستيد برای نجات پسر عزيزمان احمد استمداد می‌طلبيم. خواهش می‌كنيم برای نجات پسرمان احمد باطبی ما را ياری كنيد! اين انتظار يك پدر و مادر از شما است. احمد مثل فرزند شماست. برای نجات فرزندتان كاری كنيد!

اسم احمد باطبی پسر عزيز و جگر گوشه ما ديگر نه تنها برای شما بلكه برای مردم سراسر دنيا آشنا است. عكس پسرم توسط تمام خبرگزارهای دنيا مخابره شده است و همه با تصوير احمد باطبی كه پيراهن خونين يك دانشجو را بلند كرده است، اشنا هستند.

پسر من هيچ جرمی مرتكب نشده است. جرم او از قرار اين است كه پيراهن خونين يكی از هم دانشگاهی هايش را در جريان اعتراضات ۱۸ تير ۷۸ بلند كرده است. برای اين اقدام فرزند ما دستگير شد و برايش حكم اعدام صادر شد.

با دستگيری و صدور حكم اعدام برای فرزندمان معنا و روال زندگی ما عوض شد. من و مادر احمد ديگر شب روز نداشتيم. فقط يك هدف داشتيم. نجات فرزندمان از اعدام. پس از تلاشهای بسيار، پس از دوندگيهای زياد، پس از اعتراضات گسترده شما در گوشه و كنار دنيا، پس از ارسال نامه های متعدد به سازمانهای حقوق بشری و ملاقات با مسئولين دولتی، پرونده احمد مجددا بازبينی شد و حكم احمد به ۱۵ سال زندان تغيير كرد.

ما شاد بوديم كه پسرمان از اعدام نجات يافته است. جشن گرفتيم

...

شاد بوده‌اند، جشن گرفته‌اند! من همه اين حال‌ها را مي‌فهمم؛ شما چه طور؟

من استصال‌شان را كه نمي‌دانند به كه بنويسند (مردم؟!) و چه بخواهند را مي‌فهمم. من هر كاري بكنند را مي‌فهمم

تنها يك راه در مقابل ماست. من و مادر احمد اعلام ميكنيم كه اگر تا روز ۱۰ اسفند فرزندمان و همسرش را تا ۱۰ اسفند برای ادامه معالجاتش آزاد نكنند ما در پارك دانشجو با عكس فرزندانمان تا آزادی شان تحصن خواهيم كرد.

ما از تمامی رسانه های خبری دنيا ميخواهيم كه برای آزادی فرزندانمان اين اعتراض ما را منعكس كنند. صدای استمداد ما را به گوش همه برسانند. ما از تمام خانواده های زندانيان سياسی ميخواهيم كه برای آزادی و نجات عزيزانشان به ما بپيوندند.

نمي‌دانم چه مي‌شود. نمي‌دانم كار درست چيست. كار درست؟ نمي‌دانم، فقط به‌شان حق مي‌دهم

۴ نظر:

ناشناس گفت...

در برابر خبرهایی اینچنین آدم نمی داند چه بگوید که اه و ناله همدردی تو خالی نباشد. حتی همدردی کردن هم مشکل است. ممکن است این تحلیل بدبینانه به نظر برسد اما به نظرم حاکمیت فعلی دارد کم کم از یک حکومت بد (( که در کشورهای حاشیه ای تعدادشان کم نیست)) به یک شر سیاسی بدل می شود. در این مملکت اتفاقهایی می افتد سرکوبهایی می شود که حتی از منظر متعارف حکومت های سرکوبگر هم قابل توجیه نیست. مثل همین مورد اخمد باطبی. در چنین شرایطی مبارزه را نمی شود فقط در چهار چوب امکانات دید.یا حتی از منظر چه باید کردی. در برابر شر ایستادگی و مقاومت قبل از هر چیز یک وظیفه اخلاقی است. یعنی ختی اگر همه هم میدان خالی کنند باز هم آدم این بار را روی دوشش احساس می کند. حتی اگر همه هم بگویند نمی شود و وقتش نیست و... باز هم به خودت می گویی ((باید بشود))

ناشناس گفت...

علی عزیز
وبلاک تو آزارم می دهد
مدام به یاد می آورم که حیات برهنه دارم
از سوژه بودگی تهی شده ام
اما در باره خانواده احمد باطبی ،
به نظرم هر چه کنند هم کم است
نمی دانم چرا تا الان تحصن و اعتصاب غذا و ... نکرده اند
پدر /مادرند نا سلامتی
فوقش اینکه آنها را هم زندانی می کنند
در شرایطی که فرزند در بند است چه جایی بهتر از زندان برای پدر؟
دست کم شب می تواند پس از سالها بدون قرص و دارو بخوابد
امید وارم که مردم؟؟؟بیایند و باطبی آزاد شود اما معمولا این امید ها توهمی بیش نیست
اما اگر چنین نشد چه بهتر که والدین را پیش فرزند برند
زندان
هر کجا که باشد

ناشناس گفت...

نادر عزیز ماجرای احمد باطبی تنها درد پدر و مادر احمد نیست. حداقل همه ما که هنوز زیر فشار تلخ 18 تیر و روزهای بعد نفس می کشیم جا داره و داشته که بیشتر و جدی تر از اینها عکس العمل نشان بدهیم.

ناشناس گفت...

علی جان از اینکه از وبلاگت برای حرافی سوءاستفاده می کنم عذر می خوام
دوست گرامی ،فرزانه عزیز
احساس همدلانه شما با خانواده احمد
باطبی را می فهمم
اما مجبورم که عرض کنم مثل بسیاری دیگر "شعارگونه"است
خیالی و توهمی است
من در باره انسان پوست و گوشت و استخوان داری حرف زدم که از نبود فرزندش دچار رنج است و شما از ابر انسانی که با همرامی ماهایی که تا کنون کم گذاشته ایم می تواند کاری بکند
نه!هیچ کاری نمی توان کرد
الا اینکه شانس بیاورد و بازداشت شود تا مگر همانطور که عرض شد شب ها کمی راحت تر بخوابد
شما اگر می خواهید کاری بکنید ست کم اسم و فامیل کاملتان را بگذارید